زادی

معنی کلمه زادی در لغت نامه دهخدا

زادی. ( ع ص ) شتری که نیکو راه رود. ( از تاج العروس ).
زادی. ( اِخ ) ابن زیری. از امراء بنی زیری غرناطه ( در 403 هَ. ق. ). ( طبقات سلاطین اسلام ص 20 ).
زادی. ( اِخ ) زاذویه پادکوسپان آذربایجان است. ( ذیل تاریخ طبری چ دخویه ج 2 ص 893 ). و رجوع به زاذویه شود.

معنی کلمه زادی در فرهنگ فارسی

زاذویه پاد کوسپان آذربایجان

جملاتی از کاربرد کلمه زادی

گر در صف رزم جامه از خون پوشیم آزادی را به بندگی نفروشیم
جنون آزادیی دارد چه پیراهن چه عریانی صدا یک دامن افشانده‌ست بر بیداد پنهانش
مکر و شیادی بود لشکر او عشق و آزادی بود لشکر من
یافت چون دل خط آزادی و آمد ز سفر پیشکش پیش خداوند به راه آوردی
ز آزادی سلیم از خود برآور نام چون عنقا چه پرواز آید از مرغی که در دام نسب پیچد
در این بی‌انتها وادی، چو پا از عشق بنهادی به گرد شمع آزادی، تو را پروانگی باید
ز بی‌زادی ره بدش جان نژند برآسود لختی بجا هوشمند
جانت آزادی نیابد جز به علم از بندگی گر بدین برهانت باید، شو به دین اندر نگر
نخل او را در چمن دیدیم هرسو جلوه‌گر همچو قمری پایبند سرو آزادیم ما
دلم را از غم آزادی نبوده بسی غم بوده و شادی نبوده