ریک
معنی کلمه ریک در لغت نامه دهخدا

ریک

معنی کلمه ریک در لغت نامه دهخدا

ریک. ( صوت ) ریگ. کلمه تحسین به معنی ویحک ؛ یعنی ای نیکبخت. ( ازشرفنامه منیری ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). ای خوشا. ندای خوشبختی. ( از فرهنگ لغات ولف ). به معنی ندای خوشبختی یعنی ای خوشبخت ، نوشته اند. مأخذ کلمه معلوم نیست. نلدکه مستشرق آلمانی تصور می کند ویک بوده و تصحیف شده. صاحب انجمن آرا گفته ویحک عربی است که ویک شده بعد واو به راء خوانده شده ، در فرهنگ شاهنامه عبدالقادر بغدادی و بعضی چاپهای دیگر شاهنامه هم ویک ضبط است. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). علامه فقید محمد قزوینی گوید: از این تفسیر واضح می شود که مؤلف ظاهراً «ویک » ( بفتح اول ) عربی را «ریک » خوانده و آن را فارسی تصور کرده. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
سخن گفتن خوب و گفتار نیک
نگردد کهن تا جهان است و ریک.فردوسی.اگر شاخ برخیزد از بیخ نیک
تو با شاخ تندی میاغاز ریک .فردوسی.- ریک یافتن ؛ شادمانی و نیک بختی یافتن :
بجز شادمانی و جز نام نیک
از این زندگانی نیابی تو ریک.فردوسی.رجوع به ویک شود.

معنی کلمه ریک در فرهنگ فارسی

یا ریگ . کلمه تحسین به معنی ویحک یعنی ای نیکبخت .

معنی کلمه ریک در دانشنامه عمومی

ریک (تالش). ریک یک روستا در کشور ایران است که در بخش مرکزی شهرستان تالش در استان گیلان واقع شده است.
در این روستا مردم به زبان تالشی می پردازند که اصلی ترین زبان منطقه تالش است.
این منطقه یا روستا واقع در شهر هشتپر است که مرکز بخش طوالش ( اسالم. حویق. پره سر. خطبه سرا. جوکندان و. . . . ) محسوب می شود. این روستا یا محله در مسیر جاده مریان. آق اولر. ونی خونی و . . . به حساب می آید.
این روستا در دهستان ریک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۵۶۵ نفر ( ۳۳۶ خانوار ) بوده است.
ریک (فیلم). ریک ( به انگلیسی: Rick ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی کورتیس کلایتون است. در این فیلم بازیگرانی همچون بیل پولمن، آرون استنفورد، اگنس بروکنر، دیلن بیکر، ساندرا اوه، امانوئل شریکی، ماریان هاگن، جیمی هریس، هویلند موریس، پاز د لا ورتا، دنیس پارالاتو و دنیل هندلر ایفای نقش کرده اند.

معنی کلمه ریک در ویکی واژه

لبخند تمسخر آمیز
نیشخند
Rik

جملاتی از کاربرد کلمه ریک

شب است زلفش و روزم به زلف او ماند شبم ز حسرت آن شب شریک روز شمار
هریکی را به گوشه‌ای آویخت لشکر از دیدگان همی خون ریخت
دیده ام امریک و هم ژاپون و چین بهر تحقیق فلزات زمین
دل تاریک‌روزم را شب آمد تن بیمارخیزم را تب آمد
ز بس که گشته‌ام از فکر آن میان باریک ز چشم مردم باریک‌بین نهان شده‌ام
نشان کوچة تاریک طرّة تو نیافت نسیم گل که شب و روز در سراغ تو بود
در شب تاریک در زمین دل فرود آمد ز چرخ تا زمین را بگذرانید از هزاران آسمان
ورا نهفتن خورشید تیره گشته جهان ز نور مه شب تاریک ما بود روشن
نگردد تا چو صبح آیینه تاریک من روشن دو دست عجز از دامان شبها بر نمی دارم