رکیب

معنی کلمه رکیب در لغت نامه دهخدا

رکیب. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) چیزی اندر چیزی نشانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیزی نشانده شده در چیزی دیگر، مانند نگین در انگشتری. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه با دیگری هم سوار باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آنکه با دیگری دو ترکه سوار شود. ( از اقرب الموارد ). || گرد زمین یعنی پاره ای از زمین که کناره های آن را بلند کرده باشند و در آن سبزی یا زراعت کارند یا جوی میان دو کرد زمین یا جوی میان دو بستان خرمابن یا کشتزار. ج ، رُکُب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || خرمابن بر یک رسته بر جدول وغیر آن نشانده. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || کشتزار. ج ، رُکُب. ( از اقرب الموارد ). || راکب ، مانند ضریب و صریم برای ضارب و صارم. ( از اقرب الموارد ).
رکیب. [ رِ ] ( ع اِ ) اماله رِکاب. ممال رکاب. مماله رکاب . ( یادداشت مؤلف ). اماله رکاب. ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
که آیم ببوسم رکیب ترا
ستایش کنم فر و زیب ترا.فردوسی.رکیبش دو سیمین دو زرین بدی
همان هر یکی گوهرآگین بُدی.فردوسی.رکیب است پای مرا جایگاه
یکی ترک تیره سرم را کلاه.فردوسی.کجات اسب شبدیز و زین و رکیب
که زیر تو اندر بدی ناشکیب.فردوسی.بدید آن نشست سیاوش پلنگ
رکیب دراز و جناغ خدنگ.فردوسی.رکیب فرامرز و آن یال و برز
نگه کرد با دست و چنگال و گرز.فردوسی.سواری و تیر و کمان و کمند
عنان و رکیب و چه و چون و چند.فردوسی.به اسب و به پای و به یال و رکیب
سوار از فراز اندر آمد به شیب.فردوسی.نگه کرد قیصر بر آن سرفراز
بر آن چنگ و یال و رکیب دراز.فردوسی.روز رزم ازبیم او در دست و در پای عدو
کنده ها گردد رکیب و اژدها گردد عنان.فرخی.سست گشته پای خان اندر رکیب
خشک گشته دست ایلک برعنان.فرخی.بیاورد بالای تا برنشست
پیاده همی شد رکیبش بدست.اسدی.فتح و نصرت به هرچه رای کنی
با رکیب تو و عنان تو باد.مسعودسعد.

معنی کلمه رکیب در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) رکاب .

معنی کلمه رکیب در فرهنگ عمید

۱. راکب، سوار.
۲. کسی که با دیگری بر یک مرکب سوار شود.
حلقۀ فلزی که به زین اسب آویزان می کنند و پا در آن می گذارند: رکیب است پای مرا جایگاه / یکی ترگ تیره سرم را کلاه (فردوسی:۱/۳۱۷ ).

معنی کلمه رکیب در فرهنگ فارسی

ممال رکاب، حلقه فلزی که به زین اسب آویزان میکنند
گور گیاه
اماله رکاب ممال رکاب مماله رکاب

معنی کلمه رکیب در ویکی واژه

رکاب.

جملاتی از کاربرد کلمه رکیب

بود ماهیت «آ» «بی » چنین تا «یی » که هست آخر بود اسمش الف بی تی که ترکیب جهانستی
بنگر به چشم خاطر و چشم سر ترکیب خویش و گنبد گردا را
گر نبات از دست راد او نما یابد همی ز آب حیوان مایه در ترکیب حیوان آورد
ارکستر موسیقی نو یا ارکستر ایرانی موسیقی نو، ارکستری با ترکیب سازهای ایرانی و غربی در کنار هم است که در سال ۱۳۷۴ توسط علیرضا مشایخی تأسیس شد.
تا ز ترکیب طبایع بسته بر ایوان چشم پرده ی باشد سپید و گله ی دروی سیاه
سبک شد عنان و گران شد رکیب همی تاخت اندر فراز و نشیب
آخِر رای من بر عبادت قرار گرفت، چه مشقت طاعت در جنب نجات آخرت وزنی نیارد، و چون از لذات دنیا، با چندان وخامت عاقبت، ابرام نمی باشد و هر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد بهتر که شیرینی اندک که از او تلخی بسیار زاید، و اگر کسی را گویند که صد سال در عذاب دایم روزگار باید گذاشت چنانکه روزی ده بار اعضای تو را از هم جدا می‌کنند و به قرار اصل و ترکیب معهود باز می‌رود تا نجات ابد یابی باید که آن رنج اختیار کند. و این مدت به امید نعیم باقی بر وی کم از ساعتی گذرد. اگر روزی چند در رنج عبادت و بند شریعت صبر باید کرد عاقل از آن چگونه ابا نماید و آن را کار دشوار و خطر بزرگ شمرد؟
بس ز ترکیب ذکر و صوم و نماز چون کنید از برای من به نیاز
عنصر ترکیب عالم، مایه ی مقصود خلق سرور اولاد آدم، مفخر آل عبا
تا مه وسال را کند ترکیب از شب و روز ایزد متعال
خورشید که ماه در عنان دارد چون سایه دویده در رکیبش بین