معنی کلمه روم در لغت نامه دهخدا
روم. ( اِ ) موی زهار. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). به معنی رم است که موی زهار باشد. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
روم. [ رَ ] ( ع اِ ) روم. نرمه گوش. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به روم شود. || ( اصطلاح تجوید ) حرکتی است خفی یعنی حرکتی را جهت تخفیف میان دو حرکت خواندن و هی اکثر من الاشمام لانها تسمع و هو لایسمع. و هی بزنة الحرکة و ان کانت مختلسة کهمزة بین بین. ( منتهی الارب ).در اصطلاح تجوید یکی از اقسام نه گانه وقف مستعمل است که در موقع وقف ثلث حرکه تلفظ می شود. ( یادداشت مؤلف ). آنچه با حرکه خفیف آید به طوری که شخص کر آنرانشنود. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به نفایس الفنون قسم اول ص 166 و نیز رجوع به ادغام و اظهار شود.
روم. [ رَ ] ( ع مص ) خواستن و جستن. ( منتهی الارب ). طلب کردن و خواستن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). جستن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( یادداشت مؤلف ).
روم. ( ع اِ ) رَوم. نرمه گوش.( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به رَوم شود.
روم. ( اِخ ) دهی از بخش قاین شهرستان بیرجند سکنه آن 671 تن. محصول آنجا غلات و زعفران آب آن از قنات راه آن ماشین رو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
روم. ( اِخ ) سوره سی ام از قرآن کریم ، مکیه. و آن شصت آیه است ، پس از عنکبوت و پیش از لقمان. ( یادداشت مؤلف ).
روم. ( اِخ ) ج ِ رومی. ( ناظم الاطباء ). بر حسب روایات داستانی روم نام رومیان. ( ترجمان القرآن جرجانی ). گروهی است از اولاد روم بن عیصو، و رومی منسوب است به آن. گویند: رجل رومی و قوم روم ؛ ومیان مفرد و جمع جز یاء فرقی نیست. ( از منتهی الارب ). نام گروهی از اولاد روم بن عیصو. ( ناظم الاطباء ). ملت معروف که پادشاه قسطنطنیه از آن ملت است. برخی آنهارا از بنی کیتم بن یونان دانسته اند و آن یابان بن یافث بن نوح است و برخی از نسل روم بن یونان بن علجان بن یافث بن نوح و بعضی دیگر از نسل رعویدبن عیصوبن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام ، و جوهری آنان را از نسل روم بن عیصوبن اسحاق شمرده است. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 367 ).
روم. ( اِخ ) رُم. در تداول مورخان اسلامی شهر پایتخت ایتالیا ومقر پاپ واقع در کنار رود تیبریس که 1178000تن جمعیت دارد. ( ناظم الاطباء ). نام پایتخت کشور ایطالیا که در قدیم پایتخت رومیان بوده است. این کلمه را بجای کلمه رُم که نام شهر کرسی کشور ایتالیاست و توسعاً به تمام آن کشور اطلاق می شده است به کار برده اند اما در اصطلاح مسلمین و مورخان اسلامی مراد از روم آسیای صغیر و توابع آن است بدین توضیح که دولتهای جمهوری و امپراطوری روم چون وسعت پیدا کرد و تا حدود آسیای صغیر مسخر آنان شد از قرن پنجم میلادی به این طرف منقسم به غربی و شرقی شد غربی همان ایتالیا بود به پایتختی شهر رم و شرقی آسیای صغیر به پایتختی استانبول ، بدین مناسبت آن قسمتهای آسیای صغیر و استانبول را حتی بعد از ورود سلجوقیان و ترکان هم روم و رومیه می گفتندچنانکه مولانا جلال الدین بلخی را به مناسبت اقامت درلارنده و قونیه آسیای صغیر رومی نام دادند. بیزانس نام خود قسطنطنیه بوده است بعد بر همه مملکت روم ( آسیای صغیر ) اطلاق شد. ( از یادداشت مؤلف ). در حدودالعالم مشخصات و حدود روم قدیم به تفصیل آمده که خلاصه آن چنین است : حدود: از خاور به ارمینیه و سریر والان.از جنوب : حدود شام و دریای مدیترانه و حدود اندلس. از باختر: دریای اوقیانوس مغربی. از شمال : ویرانی شمال و حدود صقلاب و برجا و دریای خزران. این کشور دارای شهرها و دهها و آبادیهای پرنعمت و دریایکها و کوهها و حصارها و قلعه ها و جمعاً دارای چهارده ناحیه است سه ناحیه پس از خلیج قسطنطنیه و یازده ناحیه در خاور خلیج. قسطنطنیه پایتخت روم است و ناحیت دیگر مقدونیه است که اسکندر از آنجاست. در گذشته در روم شهر زیاد بود ولی اکنون ده فراوان است -انتهی :