روزینه

معنی کلمه روزینه در لغت نامه دهخدا

روزینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) بهره و حصه هرروزه. ( ناظم الاطباء ). روزی. ( فرهنگ فارسی معین ). || آنچه از نقد و جنس که هر روزه بشخص میرسد. || معاش یومیه. || جیره ای که هرروزه به مستحقین دهند. ( ناظم الاطباء ). || روزگار. زمان. دوران : آن روزینه شهر [ بخارا ] همانقدر بود که شهرستان است. ( تاریخ بخارای نرشخی ).

معنی کلمه روزینه در فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) روزی .

معنی کلمه روزینه در فرهنگ عمید

= روزی

معنی کلمه روزینه در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - خوراک روزانه : رزق روزیانه روزرینه . ۲ - توشه . ۳ - نسیب قسمت حظ .
بهره و حصه هر روزه . یا معاش یومیه

معنی کلمه روزینه در ویکی واژه

روزی.

جملاتی از کاربرد کلمه روزینه

دگر روزینه کز صبح جهان‌تاب طلی شد لعلی بر لؤلؤ‌ی خوُش‌آب
آنکه بدو داد جان زندة جاوید شد عمر دو روزینه داد عمر فراوان گرفت
نه امروزینه بود این مهر و امسالینه این سودا که کار من به رسوایی بدین سان بود تا بودم
جور تو با عاشق سرگشته امروزینه نیست آزمودم عشق را صدبار، هر بار این کند
چون ز انعام تو معروف نه امروزینه ست در حق من که و بیگاه کرمها کردن
فیل صاحب‌منصب است و گاو و خر روزینه‌دار فخر انسانی ز روی منصب و روزینه نیست
شرری را که جست ز آهن و سنگ بی فروزینه مشکل است درنگ
ازین مه نیست امروزینه این جور که دل بر دوستان پر کینه دارد
زین فروزینه‌ صفت از قهر شاه سوخته تا استخوان یاد آورید
وز فروزینه چون مدد یابد بهره ای از بقای خود یابد