روزگار رفته

معنی کلمه روزگار رفته در فرهنگ معین

( ~. رَ تِ ) (ص مر. ) کنایه از: ۱ - بخت برگشته ، بی اقبال . ۲ - کسی که عمرش بیهوده سپری شده .

معنی کلمه روزگار رفته در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بی دولت بی اقبال . ۲ - آنکه عمرش بیهوده سپری شده جمع روزگار رفتگان .

معنی کلمه روزگار رفته در ویکی واژه

کنایه از:
بخت برگشته، بی اقبال.
کسی که عمرش بیهوده سپری شده.

جملاتی از کاربرد کلمه روزگار رفته

از خیال روزگار رفته روز و شب سلیم در نظر دارم همین خواب پریشانی و بس
غنچه گل نیستم تا از نسیمی وا شوم روزگار رفته سر در پیرهن دارد مرا
چند ماه پس از چاپ کتاب از روزگار رفته گفتگوی حسن فیاد با ابراهیم گلستان در انتشارات ثالث، محمد تنگستانی از ایران وایر مصاحبه مفصلی با ابراهیم گلستان انجام داد. گلستان در مورد این کتاب و سایر مسایل مربوط به نشر مطالبی را بیان کرد.
علم دین خوان و راه سنّت گیر پند من روزگار رفته پذیر
بس که آمد پا به سنگ محنتم در روزگار رفته رفته سنگ شد همکاسه زانوی من
تأسف است که بر روزگار رفته خورد برای کشته شدن صید را تپیدن نیست
گر چنین افسردگی جوشد زطبع روزگار رفته رفته می‌خزد در دیدهٔ‌ گوهر محیط
چنین اندیشها با دل همی کرد دریغ روزگار رفته می‌خورد
پند از این روزگار رفته پذیر تا نمانی به بند عقل اسیر
به سوی خویش کشم روزگار رفته ز دست اگر به چنگ فتد آن کمند گیسویم
این آه سوزناک فغانی زمان زمان از روزگار رفته خبر میدهد مرا