معنی کلمه روزنامه در لغت نامه دهخدا
روزنامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه ( نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه. بیرونی در الجماهر ( ص 260 ) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » ( نام مصله سرب را باسم شیخی که بطلب حاجتی نزد ناخدا آمده بود وی در روزنامه خود یادداشت کرد. ) و از همه اینها مهمتر صریحاً معلوم میشود که روزنامه در آن اوقات بمعنی کتاب شرح گزارش روزانه و یادداشت وقایع هرروزه که اکنون بزبان فرانسه ژورنال میگویند بوده. این اصطلاح ظاهراً بعدها در ایران بهمین معنی باقی مانده و در قرنهای اخیر به معنی «راپورت »های وقایعنگاران دولتی که از ولایات اخبار جاری را بدولت مینوشتند و بمعنی مطبوعات یومیه و هفتگی اطلاق شد. ( از مجله کاوه ،دوره دوم ، شماره 6: روزنامه نگاری در ایران بقلم آقای تقی زاده ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). کتابی که در آن روز بروز مطالبی قید و ثبت شود و وقایعی یادداشت کنند. ( حاشیه کلیله و دمنه چ مینوی ). دفتر قید. کتابچه ثبت. ورقه. ( از فرهنگ ولف ). معرب آن ایضاء روزنامة است بمعنی دفترچه که در آن حساب روزها و ماهها و طلوع ماه و خورشید در عرض سال نوشته شود. ( ازالمنجد ). تقویم. رجوع به روزنامچه شود :
گزیت و خراج آنچه بد نام برد
بسه روزنامه بموبد سپرد
یکی آنکه بر دست گنجور بود
نگهبان آن نامه دستور بود
دگر تا فرستد بهر کشوری
بهر کارداری وهر مهتری
سه دیگر که نزدیک موبد برند
گزیت سر و باژها بشمرند .فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 41 ).بدو روزنامه بدژها نهید
یکی نامه گنجور ما را دهید.فردوسی.یکی روزنامه است مر کارها را
که آنرا جهاندار دادار دارد.ناصرخسرو.نیک بنگر بروزنامه خویش
در مپیمای خار و خس بجراب.ناصرخسرو.قانون قضاء پارس همچنان نهاده اند که ببغداد است که اگر از صد سال باز حجتی نبشته باشند نسخت آن در روزنامه های مجلس حکم مثبت است. ( فارسنامه ابن بلخی ص 118 ). تا پای از حد بندگی بیرون نهادند در تدارک کار ایشان رسوم لشکرکشی و آداب سپاه آرایی از نوعی تقدیم فرمود که روزنامه سعادت باسم و صیت آن مورخ گشت. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 10 ). بدین ظفری که روی نمود و نصرتی که دست داد شادمانگی... افزاید... که روزنامه اقبال بدین معانی آراسته شود و کارنامه سعادت بامثال آن مطرز گردد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 125 ). عمید ابوالوفاء شیعی بودو او را بحوالت مذهب و اعتقاد هلاک کردند و این معنی در روزنامه دیوانی ظاهر است چون مطالعه کنند شبهت نماند و تهمت ساقط شود. ( نقض الفضائح ص 89 ).