روائی

معنی کلمه روائی در لغت نامه دهخدا

روائی. [ رَ ] ( حامص ) رجوع به روایی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه روائی

می شود از کاهلی همیشه را بازار گرم خصم می بالد به خود چون گل ز بی پروائیم
شهزاده آزاده ولیعهد فلک مهد شایسته فرماندهی و کامروائی
دریغ آن انجمن های رامش خیز که به دیدار یاران بهشتی آراسته بود و بگفت و گذار رنگین بهاری از آسیب خزان پیراسته، بی سپاس لب و زبان، گفت و شنیدی می رفت و بی پاس چشم و نگاه تماشا و دیدی، گوش ها از گفت شیوا گوهر رخشا به آستین و دامن کشیدی، و کام ها از غنچه گویا شکر به خروار و خرمن بردی. راز مهر و پیوند بی پرده می رفت و ساز سازش و سوگند بی زخمه می خواست، تن از خوان یکرنگی رنگین خورش داشت و جان از نای و نوش هم سنگی سنگین پرورش، یکتائی رخت آشنا و بیگانه بر درهمی افکند و بی پروائی بار دانشمند و دیوانه بر خر همی بست. جز من و دوست نبودیم و خدا با ما بود، چرخ ستم پیشه و اختر رشک اندیشه به یک جنبش مژگان بر باد داد و از این تازه کیش که پیش آمد آئین آمیزش را بر ساز جدائی بنیاد نهاد.
کرد می باید حذر از آهشان نیست پروائی به دل از شاهشان
شعلهٔ شمع رخت بر همه کس روشن کرد کآتش خرمن پروانهٔ بی‌پروائی
این ناز و تکبر تو تا چند بازار غم ترا روائی
چه پروائی دگر از روز محشر دارد ای زاهد کسی کودیده باشد محنت شبهای تنهائی
بازگشت آنگ سان سوچی به میانمار در ۱۹۸۸ هم‌زمان با استعفای نی وین، رهبر نظامی میانمار و حزب سوسیالیست آن بود. تظاهرات دموکراسی‌خواهانه مخالفان شورای نظامی حاکم که از سال ۱۹۶۲ بر کشور فرمانروائی می‌کرد در ۸ اوت ۱۹۸۸ به‌طور خشونت‌باری سرکوب شد. اما این تظاهرات هم چنان ادامه یافت. در ۲۶ اوت ۱۹۸۸، او موفق شد یک راه‌پیمایی نیم‌میلیون نفره را با شعار حکومت دموکراتیک رهبری کند؛ ولی با این حال، حکومت نظامی دیگری بر سر کار آمد.
احمد خان از سال ۱۲۲۹ قمری که جوانی رشید و ۲۱ ساله بود با دریافت فرمان فتحعلی شاه قاجار رسماً حاکم بستک و جهانگیریه و بنادر و جزایر عباسی و بندر لنگه گردید و با برقراری امنیت به پیشرفت امور تجاری و کشاورزی بستک ودهات آن پرداخت، احمد خان با تفنگدارانی جسور که در اختیار داشت توانست در تمامی حوزهٔ فرمانروائی خود امنیت کامل و استقرار بر قرار سازد. بعد از دو سال دیگر یعنی در سال ۱۲۳۱ قمری به فرمان مجدد فتحعلی شاه قاجار حکومتی تمام خطه لارستان و بنادر به نام احمد خان صادر می‌شود و بلقب «احمد خان بزرگ» مفتخر می‌شود. احمد خان در بیست و هفت سال حکمرانی خود بسیار مشهور گردید.
حاجت از حق جوی خواجو زانک ملک هر دو کون با وجود جود او حاجت روائی بیش نیست
که تا دوران گردون را روائیست بنای کار او بر بی‌وفائیست
من چنان حیران حسن روی یارم کز جهان جز نظر بروی ندارم هیچ پروائی دگر