معنی کلمه رهنمونی در لغت نامه دهخدا
چه چاره است و درمان این کار چیست
درین رهنمونی مرا یار کیست.فردوسی.کسی را که یزدان فزونی دهد
خردمندی و رهنمونی دهد.فردوسی.بدان رهنمونی منت ساختم
چو بستیش بردوش من تاختم.اسدی.پیش یونس آمدند به رهنمونی بز. ( مجمل التواریخ و القصص ).
مرا این رهنمونی بخت فرمود
که تا شه باشد از من بنده خشنود.نظامی.رجوع به راهنمونی و مترادفات کلمه شود. || بدرقه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).