رهبری

معنی کلمه رهبری در لغت نامه دهخدا

رهبری. [ رَ ب َ ] ( حامص مرکب ) راهبری. دلالت و هدایت و راهنمایی و ارشاد. ( ناظم الاطباء ) :
هرکه را رهبری کلاغ کند
بیگمان دل به دخمه داغ کند.عنصری.کسی را کند سجده دانا که یزدان
گزیدستش از خلق مر رهبری را.ناصرخسرو.راهبر تو چو یکی گمرهست
از تو نیابد دگری رهبری.ناصرخسرو.رجوع به راهبری شود.
رهبری. [ رَ ب ُ ] ( حامص مرکب ) راه بُری. رجوع به راه بری شود.

معنی کلمه رهبری در فرهنگ معین

(رَ بَ ) (حامص . ) راهبری .

معنی کلمه رهبری در فرهنگ عمید

۱. راهنمایی، هدایت.
۲. (سیاسی ) دارندۀ بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، رهبر.

معنی کلمه رهبری در فرهنگ فارسی

عمل راهبر هدایت ارشاد .
دلالت و هدایت و راهنمایی و ارشاد

معنی کلمه رهبری در ویکی واژه

راهب

جملاتی از کاربرد کلمه رهبری

گر شبی در زلف مشکین، روی را پنهان کند رهبری را برفروزم شعله‌های آه را
کجا در سوی کلّی رهبری تو که مانده چون بَقَر بیشک خری تو
از منازل مه نیارستی که سر بیرون برد گر نکردی آفتاب رأیش او را رهبری
از هیبت قدر بنهادند رو به جبر وز بیم رهزنان نگزیدند رهبری
درین راه اوحدی را رهبری نیست دلیل این بیابانم تویی بس
خلاف عادت اگر چرخ یاوری می کرد به خاک کوی توام بخت رهبری می کرد
بقدر عقل خود گر رهبری تو ره شرع از حقیقت بسپری تو
تنها نه او خراب، برون آمد از میان و آنان که کرده اند در این راه رهبری!
هم به انبیا جمله رهبری هم به اوصیا جمله سروری
زنهار تا بپویی بی رهبری درین ره زیرا که این بیابان خون‌خوار می‌نماید