رهبانان

معنی کلمه رهبانان در فرهنگستان زبان و ادب

{abbey} [باستان شناسی] گروهی از راهبگان یا راهبان که تحت نظارت یک راهبه یا راهب ارشد هستند

معنی کلمه رهبانان در ویکی واژه

گروهی از راهبگان یا راهبان که تحت نظارت یک راهبه یا راهب ارشد هستند.

جملاتی از کاربرد کلمه رهبانان

وَ لْیَحْکُمْ قراءت حمزه بکسر لام است و نصب میم، و معناه: آتیناه الانجیل فیه هدی و نور لان یحکم اهل الانجیل بما فیه. باقی بجزم خوانند بر معنی امر، یعنی و لیقض اهل الانجیل بما انزل اللَّه فیه، چنانست که ربّ العالمین حکم رجم و قصاص و بیان نعت مصطفی و توحید در تورات فرو فرستاد، و اهل تورات را فرمود احبار و ربّانیان ایشان که آن را قبول کنند، و بدان حکم کنند، و در انجیل فرو فرستاد، و اهل انجیل را فرمود قسّیسین و رهبانان ایشان که بپذیرند و بدان حکم کنند، و در قرآن بامّت محمّد فرو فرستاد، ایشان را فرمود تا قبول کنند، و از آن حکم کنند. پس گفت: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ازینان هر که حکم نکند بآنچه اللَّه فرو فرستاد فاسق است، از فرمان بیرون، و بر خدای عاصی. مؤمنان و مسلمانان امّت محمّد بجان و دل قبول کردند، و گردن نهادند، و پذیرفتند. ربّ العزّة از ایشان باز گفت: وَ إِذا یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ.
طاووس همی گوید، «چون جامه بشویم دل خو را باز نیابم به چند روز تا شوخگن شود، یعنی رعونتی و کبری یابم اندر دل خویش». عمرالعزیز را پیش از خلافت جامه ای خریدندی به هزار درم. گفتی سخت نیک است ولیکن نرم تر از این می بایست. و پس از خلافت جامه ای خریدندی به پنج درم. گفتی نیک است، ولیکن از این درشت تر می بایست. پس از وی سوال کردند که این چیست؟ گفت، «خدای تعالی مرانفسی داده است چشیده و یازنده. هر چه بچشد به درجه دیگر یازد ورای آن، تا اکنون که خلافت یافت، ورای این هیچ مرتبه نیست. اکنون به پادشاهی ابدی می بازد و آن طلب همی کند». و گمان مبر که جامه نیکو همه از تکبر بود که کس باشد که نکویی اندر همه پیز دوست دارد و نشان آن بود که اندر خلوت نیز دوست دارد و کس باشد که تکبر به جامه کهنه کند که خویشتن را به زاهدی فرانماید. عیسی(ع) گفت، «چیست که جامه رهبانان پوشیدید و باطنها به صورت گرگ کردید؟ جامه ملوک اندر پوشید و دل از بیم خدای تعالی نرم گردانید». عمر رضی الله عنه به شام رسید و جامه خلق داشت. گفتند، «اینجا دشمنانند. اگر جامه نیکوتر پوشی چه باشد؟» گفت، «خدای تعالی ما را به اسلام عزیز کرده است. اندر هیچ چیز دیگر عز طلب نکنیم».
هست غاری جان رهبانان عشقت معتکف کرده رهبان مبارک پر ز نور این غار را
گه چو عیسی در دیار روم رهبانان جهل مردگان شبهه را جان از دم برهان دهد
خواهم که شب تاری شود پنهان بیایم پیش تو از روی تو روشن شود شب پیش رهبانان من
کنیسهٔ مریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها نجوم ایدون چو رهبانان و دبران چون چلیبائی
شب روان را همچو استاره مسوز راه خود را پر ز رهبانان مکن
اما امروز، دل من هر نقشی را پذیراست، چنانکه گوئی چراگاه آهوان است و دیر رهبانان یا کعبه است و بتکده، یا الواح تورات است و صحائف قران
دو صد زنار دارم بر میان بسته به روم اندر همی بافند رهبانان مگر زنار من هر شب
کند پای ستوران را شکال از موی رهبانان کند زین غلامان را صلیب رومیان خرزین