رهاوی

معنی کلمه رهاوی در لغت نامه دهخدا

رهاوی. [ رَ ] ( اِ ) ( اصطلاح موسیقی ) نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی و وقت سراییدن آن از صبح تا طلوع است و به هندی آن را للت گویند. ( از غیاث اللغات ). نام نوایی از موسیقی. ( از شرفنامه منیری ) ( از فرهنگ جهانگیری ). آوازی است که در آخر افشاری نواخته می شود، نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است. سوز و گداز و ناله و ندبه ندارد، بلکه به پیر تجربه دیده شبیه است که می خواهد آب خنکی بر دل داغدیده مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست ، پس برای اینکه آسوده زیست کنیم ، باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توأم است سهل و آسان باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). نام آوازی که آن را در حصن رهاو که از حصون قدیمه روم بوده صاحب صوتی وضع کرده منسوب به رهاو بوده از این روی رهاوی خواندند و به راهوی که مقلوب آن است نیز معروف شده. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). نام یکی از دو فرع مقامه زیرافکند باشد. ( یادداشت مؤلف ) :
کبک غزلخوان مگر پرده رهاوی گرفت.
ورنه چرا چاک زد لاله صوفی شعار.شمس طبسی.لاجرم از سهم آن بربط ناهید را
بند رهاوی برفت رفت بریشم ز تاب.خاقانی.رجوع به راهوی شود.
رهاوی. [ رُ ] ( ص نسبی ) منسوب به شهر رهاء. ( از انساب سمعانی ) ( از معجم البلدان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رهاء شود. || منسوب به قبیله رهاء. ( ناظم الاطباء ) ( از انساب سمعانی ). رجوع به رهاء شود.
رهاوی. [ رُ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن یزیدبن سنان رهاوی امام مشهور، منسوب به شهر رهاء، از راویان است. وی به سال 130 هَ. ق. تولد یافت و به سال 220 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب فی تهذیب الانساب ).
رهاوی. [ رُ ] ( اِخ ) شرف الدین ابوزکریا یحیی رهاوی حنفی. او راست : حاشیه ای بر شرح المنار تصنیف ابن مسلک. ( از معجم المطبوعات مصر ).
رهاوی. [ رُ ] ( اِخ ) مالک بن یزیدبن حرب. منسوب به قبیله رهاء. از صحابه است. ( از لباب فی تهذیب الانساب ).

معنی کلمه رهاوی در فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) آوازی است که در آخر افشاری نواخته می شود.

معنی کلمه رهاوی در فرهنگ عمید

گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور، و نوا.

معنی کلمه رهاوی در فرهنگ فارسی

از آهنگهای موسیقی ایران، رهاب ورهاو
( اسم ) آوازیست که در آخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیدهای شبیهاست که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد.
مالک بن یزید ابن حرب . منسوب به قبیله رهائ از صحابه است .

معنی کلمه رهاوی در ویکی واژه

آوازی است که در آخر افشاری نواخته می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه رهاوی

آن ماه ندیدیم تنی راکه ننالد چو‌ن چنگ‌ که مطرب به رهاوی زندش راه
رود به راه رهاوی رباب مطرب صبح حریف خفته ز بانگ رباب برخیزد
در روز پسین، که رسد موعود نرسد ز عراق و رهاوی سود