رنگی
معنی کلمه رنگی در فرهنگ عمید
۲. آنچه به رنگ های مختلف باشد.
۳. [قدیمی] رنگرز، صباغ.
معنی کلمه رنگی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه رنگی
آناتولی بیکوف (روسی: Анатолий Михайлович Быков؛ زادهٔ ۶ اوت ۱۹۵۳) کشتیگیر فرنگی اهل شوروی بود.
با چنان روی و عارض رنگین چه به کار است لاله و نسرین
بیکینهام از خلق به رنگیکه چو یاقوت مو از اثر آتش من تاب نگیرد
دست خواهد کرد خونم عاقبت در گردنش نیست گر در زندگانی رنگی از قاتل مرا
دی شاه بتان با رخ رنگین می رفت بی اسب و پیاده نغز و شیرین می رفت
گلستان را کرده غارت صبح، گلچین سپهر؛ خاک را دامن ببین رنگین کنون از وردشان
نتوان چو لب جام کشید از لب من حرف هر چند ز رنگین سخنی رهزن هوشم
گفتا که تو را این عشق در صبر دهد رنگی شایسته آن گردی هم ناظر و هم منظر
آدلان آکیف (به روسی: Адлан Акиев؛ زادهٔ ۳۰ مارس ۱۹۹۳) یک کشتیگیر فرنگیکار اهل کشور روسیه است.
لیک لعب هر یکی رنگی دگر پیچش هر یک ز فرهنگی دگر
شد آن غوره انگور شیرین ز صبر شد انگور صهبای رنگین ز صبر
بیتو باید سوخت بیدل را به هررنگی که هست داغ دل گر نیست آتش میتوان افروختن