رنگ رنگ

معنی کلمه رنگ رنگ در لغت نامه دهخدا

رنگ رنگ. [ رَ رَ ] ( ص مرکب ) رنگارنگ. رنگ برنگ. به لونهای مختلف. به رنگهای گوناگون. ملون به الوان مختلف. گوناگون :
از باد روی خوید چو آب است موج موج
وز نوسه پشت ابر چو جزع است رنگ رنگ.خسروانی.هم از آشتی راندم و هم ز جنگ
سخن گفتم از هر دری رنگ رنگ.فردوسی.ز اسب و ستام و ز خفتان جنگ
ز یاقوت و هر گوهر رنگ رنگ.فردوسی.همان جوشن خویش و خفتان جنگ
به خروارها دیبه رنگ رنگ.اسدی.سیاهبرگ گل رنگ رنگ گوناگون
ز باد مشکین برهم زنان علم بعلم.سوزنی.

معنی کلمه رنگ رنگ در فرهنگ معین

( ~. ~ ) (ص مر. ) رنگارنگ ، جورواجور.

معنی کلمه رنگ رنگ در فرهنگ فارسی

( صفت ) رنگارنگ رنگبرنگ .

معنی کلمه رنگ رنگ در ویکی واژه

رنگارنگ، جورواجور.

جملاتی از کاربرد کلمه رنگ رنگ

پاک کن آیینه ی دل را ز زنگ عکسها بنگر در آن پس رنگ رنگ
میوههای رنگ رنگ از شاخسار اوفتاده در میان جویبار
اسکای در ژوئن ۲۰۲۰، اولین رویداد «روزهای رنگین‌کمان» خود را برگزار کرد که شامل آیتم‌ها و طلسم‌های رنگارنگ رنگین‌کمانی به عنوان روشی برای جشن گرفتن ماه غرور بود. دومین رویداد «روزهای رنگین‌کمان» در سال بعد بودجه‌ای را برای پروژه ترور و صندوق جهانی زنان جمع‌آوری کرد و بازیکنان در مجموع ۷۹۴/۴۲۰ دلار جمع‌آوری کردند.
به رنگ رنگ اندر دلی تبه دارم مگر کزو بزاید موفق الدین زنگ
چه از زر چه از دیبه رنگ رنگ چه آرایش بزم و چه ساز جنگ
سیب و نارنج و ترنج و به بسی میوههای رنگ رنگ آنجا بسی
بر جام تیغ مرگ بداندیش ملک او از بیم تیغ او می چون رنگ رنگ شد
رنگست، رنگ رنگ، همه کوهسار و دشت طیره است، طرفه طرفه، همه طرف جویبار
وان ز خون نوجوانان برکران باغ و راغ لاله های‌رنگ رنگ
بر دمید از خاک ساده لاله های رنگ رنگ رشحه ی از کلک صنع ایزد سبحان بود
بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ گشت چمن غیرت کلبه گوهر فروش