رل
معنی کلمه رل در لغت نامه دهخدا

رل

معنی کلمه رل در لغت نامه دهخدا

رل. [ رُ ] ( فرانسوی ، اِ ) وظیفه. عمل. || وظیفه و کاری مخصوص که هنرپیشه و یا بازیگری در اجرای نمایشنامه ای و یا داستان فیلمی بعهده دارد. || آلتی است در اتومبیل که به وسیله آن راننده اتومبیل را بهر طرف که بخواهد راهنمایی می کند. فرمان اتومبیل.

معنی کلمه رل در فرهنگ معین

(رُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - وظیفه ای که بازیگر یا هنرپیشه بر عهده دارد. ۲ - وظیفه ، عمل . ۳ - آلتی که راننده به وسیلة آن ماشین را به هر طرف که بخواهد حرکت دهد، فرمان .

معنی کلمه رل در فرهنگ عمید

۱. نقشی که بازیگر در تئاتر یا سینما بر عهده دارد.
۲. ابزاری در اتومبیل که راننده پشت آن می نشیند و به وسیلۀ آن اتومبیل را به هرطرف که بخواهد می راند، فرمان.
۳. واحدی برای شمارش آن چه به صورت استوانه ای پیچیده شده باشد: رل کاغذ.

معنی کلمه رل در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - وظیفهای که بازیگر یا هنرپیشه به عهده دارد . ۲ - وظیفه عمل . ۳ - آلتی که راننده بوسیله آن ماشین را بهر طرف که بخواهد حرکت دهد فرمان .

معنی کلمه رل در دانشنامه عمومی

رل (فرانسه). روئولکس ( به فرانسوی: Rœulx ) یک کمون در فرانسه است که در نور - پا - دو - کاله واقع شده است.
روئولکس ۴٫۰۲ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۴۳۱ نفر جمعیت دارد و ۳۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه رل در ویکی واژه

وظیفه‌ای که بازیگر یا هنرپیشه بر عهده دارد.
وظیفه، عمل.
آلتی که راننده به وسیلة آن ماشین را به هر طرف که بخواهد حرکت دهد، فرمان.

جملاتی از کاربرد کلمه رل

گفت ابراهیم او را کی ملک مکرمت کردی جزاء خیرلک
صفی نبود امید و اعتمادش بجز برلطف حق در هر مرادش
برلشکر شهریار آمدند جفاپیشه و کینه دار آمدند
آفرین طغرل برین یک مصرع بحر سخن ای خرامت موج گوهر اندکی آهسته‌تر!
هرلحظه سجده تو نه از بهر طاعت است بار گران بینی خود بر زمین نهی
خواند بر قاضی فسون‌های عجب آن شکرلب وانگهانی از چه لب
داردم در آتش این هند سیه مست و ز شوق می زند هرلحظه چون مرغ کبابم روغنی
مرا اگر چه ببسترلت کتان انداخت ز روی صوف نظر بر نمیتوان انداخت
بزرگ امید پیش پیل سرمست به ساعت‌سنجی اصطرلاب در دست
عفو تو پسندیده ام و کیش برهمن یا حورلقایی برسان یا صنمی بخش