رغم

معنی کلمه رغم در لغت نامه دهخدا

رغم. [ رَ ] ( ع اِمص ) سختی. || ناپسندی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کراهت. ( ناظم الاطباء ). || خاک آلودگی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خاک آلودگی و خاک آلود شدن .مرغمة. ( منتهی الارب ). رجوع به مرغمة شود. || خواری . ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ) ( دهار ). خواری و مذلت. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || ( اِ ) خاک. || پوست. ( ناظم الاطباء ) منتهی الارب ).
رغم. [ رَ ] ( ع مص ) یا رُغم یا رِغم. کراهت داشتن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). مکروه داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || به کره و ناپسندی حقیر و خوار گردیدن : رغم انفی لله رغماً. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). به خاک رسیدن بینی و مقهور شدن. ( مصادر اللغه زوزنی ). || قادر بر انتصاف نشدن کسی. ( ناظم الاطباء ). || خاک آلود شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). به خاک مالیده شدن. به خاک آلوده شدن. ( یادداشت مؤلف ). || نگاه داشتن فروشدن آفتاب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادراللغه زوزنی ). || پوست از درخت بازکردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || خوار و ذلیل گردیدن. ( ناظم الاطباء ). خوار شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || برغم کسی کار کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). کینه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
رغم. [ رُ ] ( ع اِمص ) یا رَغم یا رِغم. کراهت و ناپسندی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَغم شود.
رغم. [ رِ] ( ع اِ ) رُغم یا رَغم. رجوع به رَغم و رِغم شود.
رغم. [ رُ ] ( ع مص ) یا رِغم ، مصدر به معنی رَغم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَغم در پنج معنی اول مصدری شود.
رغم. [ رَ غ َ ] ( ع مص ) یا رَغم. مصدر به معنی رَغم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود. || به خاک آلودن بینی. ( ناظم الاطباء ). به خاک مالیدن بینی. به خاک آلودن بینی. ( یادداشت مؤلف ). خاک آلود کردن. ( دهار ). خلاف میل. ( یادداشت مؤلف ): فعلت ذلک علی رغمه ؛ این کار رابر خلاف میل او کردم. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
- از رغم کسی ؛ بر خلاف میل او و برای مخالفت با او :
این شعر من از رغم عدو گفتم از ایرا
تا باد نجنبد نفتد میوه ز اشجار.مسعودسعد.بافته یاوه در آن مرغ گلین می کنند
تا شود از رغم من مرغ حکایت گزار.

معنی کلمه رغم در فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - برخلاف میل کسی عمل کردن . ۲ - غلبه کردن ، به خاک مالیدن .

معنی کلمه رغم در فرهنگ عمید

خلاف میل کسی رفتار کردن.

معنی کلمه رغم در فرهنگ فارسی

غلبه کردن، مقهورساختن، خواروحقیرکردن، بخاک، آلودن، کاری برعکس کردن، خلاف میل کسی رفتارکردن
( اسم ) ۱ - ( مصدر ) بخاک آلودن بینی . ۲ - کاری را بر عکس کردن خلاف میل کسی عمل کردن . یا رغم انف کسی بر خلاف میل او . ۳ - ( اسم ) بخاک مالیدگی . ۴ - خواری . ۵ - کراهت .

معنی کلمه رغم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُرَاغَماً: غلبه ها بر موانع (از رَغام به فتح راء به معنای خاک نرم است ، و" رغم انف فلان رغما " معنایش این است که دماغ فلانی را به خاک مالید لذا عبارت "وَمَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ ﭐللَّهِ یَجِدْ فِی ﭐلْأَرْضِ مُرَاغَماً کَثِیراً وَسَعَةً "به این معنی است که : هر...
تکرار در قرآن: ۱(بار)

معنی کلمه رغم در ویکی واژه

برخلاف میل کسی عمل کردن.
غلبه کردن، به خاک مالیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه رغم

محو شد اجزای من کلی بهم فارغم ازخوف و از شادی و غم
از قبای اطلس خسرو چو اهلی فارغم کان قبا در یوزه از پشمینه پوشان میکند
گر به آن خورشیدرو یک ذره خود را می‌دهم می‌برد در عزت از رغم تو بر گردون مرا
با درگذشت سید مصطفی خمینی، مبارزات جدی‌تر شد. رژیم پهلوی هم در واکنش به این فعالیت‌ها، به‌رغم اعلام سیاست فضای باز سیاسی، به سرکوب مبارزان پرداخت. به‌دنبال اجرای این سیاست، برخی از مبارزان سرشناس به تبعید محکوم شدند که خامنه‌ای هم جز آنان بود. در اواخر سال ۱۳۵۶ ه‍. ش، نیروهای امنیتی پهلوی وی را دستگیر و از سوی کمیسیون امنیت اجتماعی خراسان به مدت ۳ سال به ایرانشهر تبعید شد. وی تا اواخر دوران حکومت پهلوی، به سبب ممانعتی که از خروج وی برای زیارت عتبات عالیات و دیدار با سید روح‌الله خمینی صورت گرفت از خروج از کشور منع شد.
زیر سیر گلستان گل‌های داغت فارغم دارد که باشد سینه‌ام زین لاله گلگشت باغ من
با طلعت تو فارغم از باغ و گل که هست شرمنده پیش روی بدیعت بهار‌ها
فارغم از خلق و، خلق آسوده اند از من رفیق نه کسی کاری بمن دارد نه من کاری بکس
بر رغم حسود کور دیده گفتم بکنیم روی در رو
امید راحت از عالم ندارم اگر شادیست ورغم هم ندارم
عزم رفتن کرده‌ای چون عمر شیرین یاد دار کرده‌ای اسب جدایی رغم ما زین یاد دار
ای به خود خوانده ورع وزران را رغم بر حرص و طمع لرزان را