رعات. [ رُ ] ( ع ص ، اِ ) رُعاة. ج ِ راعی. نگهبان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نگهدارندگان. حارسان. ( فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ راعی. چرانندگان. چوپانان. ( فرهنگ فارسی معین ). شبانان. ( یادداشت مؤلف ) : هر زمان بدتر شود حال رمه چون بود از گرسنه گرگان رعات.ناصرخسرو.|| مجازاً به معنی حاکمان و سلاطین و این جمعراعی است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). والیان. امیران. شاهان. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به راعی و رعاة شود. رعاة. [ رُ ] یا رُعات. ج ِ راعی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به راعی و رُعات شود.
معنی کلمه رعات در فرهنگ معین
(رُ ) [ ع . رعاة ] (اِ. ) جِ راعی ، چوپان ها.
معنی کلمه رعات در فرهنگ عمید
= راعی
معنی کلمه رعات در فرهنگ فارسی
جمع راعی ( صفت اسم ) جمع راعی . ۱ - چرانندگان چوپانان . ۲ - نگاهدارندگان حارسان . ۳ - والیان امیران شاهان .
معنی کلمه رعات در ویکی واژه
رعاة جِ راعی ؛ چوپانها.
جملاتی از کاربرد کلمه رعات
هر زمان بتر شود حال رمه چون بودش از گرسنه گرگان رعات
وَ نادی أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا و هم فی النار یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیماهُمْ بسواد الوجوه و هم القادة و الکبراء. مفسّران گفتند: این رجال ولید مغیره است و بو جهل هشام و عاص وائل و امثال ایشان، که در دنیا چون بلال و سلمان و عمار و امثال ایشان دیدند، گفتند: اللَّه اینان را ببهشت فرستد و ما را بآتش! کلا، و اللَّه ان اللَّه لا یفضّل خدمنا و رعاتنا علینا! سوگند خوردند که: اللَّه ایشان را ببهشت نفرستد فردا. اصحاب اعراف ایشان را گویند: أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ؟ اینان ایشاناند که شما سوگند خوردید که اللَّه ایشان را ببهشت نفرستد؟ و این پیش از آن باشد که ایشان در بهشت شوند. آن گه گویند: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ، و روا باشد که در بهشت شده باشند آن گه این خطاب رود، و معنی آنست که: اقسمتم لا ینالهم اللَّه برحمة، و قد قال اللَّه لهم: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ.
(مخترعات خاقانی) چون قماش اسکندری و دارائی عقل از شکوه و شوکتش در مقام حیرانی.
توحید حق ای خلاصه مخترعات باشد به سخن یافتن از ممتنعات
هیچکس در یک قوافی بنده را یاری نکرد هرکه بیتی شعر دانست از رعیت وز رعات
قوله: هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ کلّ ما یخرج من العدم الی الوجود یفتقر الی التقدیر اوّلا و الی الایجاد علی وفق التقدیر ثانیا و الی التصویر بعد الایجاد ثالثا، و اللَّه تعالی خالق من حیث انّه مقدّر و بارئ من حیث انّه مرتّب صور المخترعات احسن ترتیبا. لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی لانّها مشتقّة من افعال کلّها حسنة. و قیل: وصفها بالحسنی لانّها تدلّ علی کمال نعوته و جلالة اوصافه. یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ امّا بیانا و نطقا و امّا برهانا و خلقا. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.. ختم السورة بما فتحها به فسبحان اللَّه علی کلّ حال.
فرخنده قدوم تو که کمتر اثری زو تمکین ولاتست و مراعات رعاتست
چون سخن بدین مقطع رسانید، ملک مثال داد تا آزادچهره زمامِ تصرّف و تدبّر در تدبیرِ دیوان و درگاه با دستِ کفایتِ خویش گرفت و کافهٔ کفات ورعاتِ ملک و دولت، وزیر و دستورِ ممالک او را شناختند
حرمان تراش مخترعات فضولیم ایجاد هجر فکر زمان وصال کرد
و در آداب ابن المقفع آمده است که: اگر سلطان ترا برادر گرداند تو او را خداوندگار دان، و اگر در تقریب تو زیادت کند تو در تعظیم او زیادت کن، و چون در خدمت او منزلتی یابی ملق لفظی مانند تضرعات متواتر و دعا در هر لفظی استعمال مکن، که آن علامت وحشت و بیگانگی بود مگر بر سر جمع که آنجا در این باب تقصیر نشاید کرد، و با او تقریر مده که « من به نزدیک تو حقی یا سابقه خدمتی دارم » بل به تجدید نصیحت و لواحق طاعت سوابق حقوق را نزدیک او تازه می دار چنانکه آخر آن اول را احیا کند، چه پادشاه حقی را که آخرش از اول منقطع بود فراموش کند و رحم با همه کس مقطوع دارد.