رسیدنی
معنی کلمه رسیدنی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه رسیدنی
چون یافت دل که بر سر راهی رسیده ام ننشست از طلب که به آن کو رسیدنیست
جهان چه بینم، چون دیدنی نمیارزد خوش است دهر به پرسیدنی نمیارزد
ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست
بپرسید ناکام پرسیدنی نگه کردنی سست و کژ دیدنی
با خویش می زدم که فراق ار چنین بود این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست
پروانه وار پیش روم بهر سوختن کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست
جانی که از فراق رها کرد خانه را یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست
مرا ساخته با تو جان و تن و دل تو با من به پرسیدنی خوش نسازی
قُلْ گوی، لَنْ یُصِیبَنا نرسد بما، إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا مگر آنچه خدای نوشت ما را از رسیدنی، هُوَ مَوْلانا اوست یار ما و خداوند ما، وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (۵۱) و ایدون بادا که پشتی دادن مؤمنان بخدای بادا.
الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ آن صابران که چون بایشان رسد رسیدنی که ایشان را دشوار آید، قالُوا گویند إِنَّا لِلَّهِ ما آن خداوند خویشیم وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ و ما با او شدنیایم و با وی گشتنی.