رسید

معنی کلمه رسید در لغت نامه دهخدا

رسید. [ رَ / رِ ] ( مص مرخم ) رسیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). وصول. ( یادداشت مؤلف ). || وصول اشیاء مرسوله. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || سپری شدن و بسر آمدن. ( لغت محلی شوشتر ).
- سررسید ؛ در اصطلاح بانک و بازرگانی تاریخی را گویند که برای پرداخت وام یا قسط و جز آن قبلاً معین شده است. مهلت پرداخت ضرب الاجل برای تأدیه بدهی. || اعتراف. || اقرار برگرفتن و دریافتن. ( از ناظم الاطباء ). || ( ن مف ) ( مخفف رسیده ). بررسیده و پخته شده. ( لغت محلی شوشتر ). || بالغ. ( لغت محلی شوشتر ). || ( اِ ) نوشته ای که رسیدن و دریافت کردن چیزی را معلوم می کند . بجای قبض ، رسید انتخاب شده است. ( لغات فرهنگستان ). نوشته ای که پس از دریافت پول یا شیئی مبنی بر اخذ آن به آورنده دهند. قبض. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ). نوشته که بعد از ایصال زر نقد و جزآن از کسی بگیرند، از عالم قبض الوصول و یافته ، و این در محاوره ارباب دفاتر هندوستان شایع است لیکن دراشعار استادان ولایت یافته نشده. ( آنندراج ). سندالواصل. سندالوصول. قبض رسید. قبالوصول. قبض الواصل. قبض وصول. الواصل. سندی که از دریافت مالی یا نامه ای حکایت کند. ( یادداشت مؤلف ). || جوانی و شباب.

معنی کلمه رسید در فرهنگ معین

(رِ یا رَ ) ۱ - (مص مر. ) رسیدن . ۲ - (اِ. ) نوشته ای که به موجب آن دریافت کنندة پول یا شی ء، دریافت آن را تأیید می کند. ،قبض .

معنی کلمه رسید در فرهنگ عمید

نوشته ای که کسی پس از تحویل گرفتن پول یا چیز دیگر می دهد و در آن اقرار به وصول و دریافت آن می کند.

معنی کلمه رسید در فرهنگ فارسی

نوشتهای که ازکسی پس ازتحویل چیزی بدهند
۱ - ( مصدر ) رسیدن . ۲ - ( اسم ) نوشتهای که پس از دریافت پول یا شئ مبنی بر اخذ آن باورده دهند قبض

معنی کلمه رسید در ویکی واژه

ricevuta
fattura
رسیدن.
نوشته‌ای که به موجب آن دریافت کنندة پول یا شی ء، دریافت آن را تأیید می‌کند. ، قبض.

جملاتی از کاربرد کلمه رسید

درین قلمرو عبرت ‌کجا امید و چه یاس ز هر رهی‌که بجایی رسید راه‌کنید
ناگهی عیسی رسید آنجا ز راه دید یحیی را میان سوز و آه
بهر امت رسید معجزه ای برد از هر نبی امم مزه ‌ ای
همان طوس نوذر بدان بستهید کجا پیش اسپ من اینجا رسید
به نوبهار خط سبز نازم و اثرش که تا رسیده سخن بر سر زبان، سبز است
چو نامه به فرزند نوشان رسید ز فرمان او هیچ چاره ندید
هم مرا بود بهر ساله ز شه انعامی که نه امسال رسیدست و نه پیرار و نه پار
بی مال چه بد رسید موسی را وز گنج چه نفع بود قارون را
جان از طلبم به لب رسیده آبم ز عطش نرفته در کام
بعد از آن در منزلی نیکو رسید کشت زاری سبز و خرّم را بدید