رستخیز

معنی کلمه رستخیز در لغت نامه دهخدا

رستخیز. [ رَ ت َ / رَ ] ( اِ مرکب ) رستاخیز. برخاستن مردگان. ( از: ریست ، مرده ، میت + خیز، برخاستن ). ( یادداشت مؤلف ). رستاخیز. قیامت. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( از فرهنگ جهانگیری ). روز قیامت و محشر و رستاخیز. ( ناظم الاطباء ). به معنی رستاخیز است که قیامت باشد. ( برهان ). کنایه از قیامت و با لفظ برانگیختن و برآمدن مستعمل. ( آنندراج ) . این لفظ را فرهنگ نویسان فارسی بعضی با فتح اول ضبط کرده اند که مأخوذ ازرَستن باشد و بعضی با ضم اول دانسته اند که مأخوذ از روییدن باشد و بعضی هر دو حرکت را جایز دانسته اند،لیکن صحیح با کسر اول است ، چه در پهلوی ریستاخیز است و ریست به معنی مرده و معنی مجموع برخاستن مرده است. در اوستا هم ایریسته به معنی مردن است. ( از فرهنگ نظام ). قیامت و معنی ترکیبی رها شدن و برخاستن. ( غیاث اللغات از برهان و جهانگیری ). از نامهای قیامت باشد. ( فرهنگ خطی ). رستاخیز. ستخیز. ساعت. روز شمار. روز جزا. معاد. قیامت. محشر. یوم الدین. حشر. نشر. یوم النشور. یوم الحشر. آزفة. ازفة. واقعه. نشور. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود :
بهشت است و هم دوزخ و رستخیز
ز نیک و ز بد نیست ما را گریز.فردوسی.بکردیم جنگی که تا رستخیز
نبیند چنان جنگ روز ستیز.فردوسی.به کین من امروز تا رستخیز
نبینی بجز گرز و شمشیر تیز.فردوسی.یکی سنگ باشد که تا رستخیز
شود در میان دلیران جهیز.فردوسی.ز قدر او نپذیرد خدای عز و جل
ز هیچ دشمن او روز رستخیز امان.فرخی.چو آگه شد جهان بر وی سرآمد
تو گفتی رستخیز او درآمد.( ویس و رامین ).برجای ببودند و نعره برآوردند گفتی روز رستخیز است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 435 ). و تا رستخیز این شریعت خواهد بود هر روز قوی تر و پیداتر و بالاتر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 92 ). امیر روی به قبله کرده بود فرمود تا بوقهای زرین... بدمیدند... و بدمیدن غریوبخاست و بر درگاه کوس فروکوفتند... گفتی رستخیز است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378 ).
نشین راست با هرکس و راست خیز
مگر رسته گردی تو در رستخیز.اسدی.گه رستخیز آب کوثر وراست
لوا و شفاعت سراسر وراست.اسدی.

معنی کلمه رستخیز در فرهنگ معین

(رَ سْ ) (اِمر. ) نک رستاخیز.

معنی کلمه رستخیز در فرهنگ عمید

= رستاخیز

معنی کلمه رستخیز در فرهنگ فارسی

روز رستاخیز .روزی که مردگان بامر خدا زنده گردند و باعمال آنان رسیدگی شود روز قیامت محشر .
رستاخیز
( اسم ) برخاستن مردگان بعث .
نوخیز یا در انجمن آرا و آنندراج به نقل از فرهنگ رشیدی و موید و کشف اللغات بمعنی حشر و قیات بدین ضبط آمده ولی با توجه به فرهنگهای دیگر و ریشه کلمه صحیح نمی نماید .

جملاتی از کاربرد کلمه رستخیز

هر کجا بر سرِ کویی بنشستم عمدا رستخیز آمد و طوفانِ ملامت برخاست
وقتی نسیم خلق تو بر خامه‌ام وزید تا رستخیز خیزد ازو نافهٔ تتار
هم‌چو عرصهٔ پهن روز رستخیز نه گو و نه پشته نه جای گریز
چنین گفت کاین رستخیز از کجاست چنین بیم از اندک سپه تان چراست
یکی را بزد بر میان تیغ تیز برآورد از جان او رستخیز
چنین که مستم از آن هر دو چشم مخمورت به رستخیز قیامت خبر نخواهم شد
بماند ز ما نام تا رستخیز به پیروزی و دشمن اندر گریز
شکر صفای سینه، کنون آشتی کنم در رستخیز اگر بشناسم نعیم خویش
باز این چه رستخیز‌ست این خود کجا درآمد این را که ره نموده‌ست از بهر فتنه ایدر
تا روز رستخیز همین است شاه و بس وین نکته آشکار بود نزد اهل راز