رسایل

معنی کلمه رسایل در لغت نامه دهخدا

رسایل. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) رَسائِل. ج ِ رساله. رساله ها و کتابها و کتابچه ها. ( ناظم الاطباء ) : جالینوس... بی همتاتر بود در معالجت اخلاق و وی را در آن رسایلی است سخت نیکو. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 556 ).
بدنثری و رسایل من دیده چند وقت
کژنظمی و قصاید من خوانده چند گاه.خاقانی.رسایل او در اطراف و اکناف عالم مشهور و مذکور.( ترجمه تاریخ یمینی ص 234 ). و رجوع به رسائل و رساله شود.
- دیوان رسایل یا رسائل ؛ دیوان رسالت. دیوان انشاء. دبیرخانه. دارالانشاء در تداول عصر غزنویان :
وزیران دگر بودند زین پیش
همه دیوان به دیوان رسایل.منوچهری.و رجوع به رساله و رسالة و رسائل و دیوان رسالت در ذیل رسالت شود.
|| همکاسه. همدم. هم آهنگ. هم آواز. ( یادداشت مؤلف ) :
کوه و مرغان هم رسایل با دمش
هر دو اندر وقت دعوت محرمش.مولوی.کوهها با تو رسایل شد شکور
با تو می خوانند چون مقری زبور.مولوی.یا رسایل بود اسرافیل را
کز سماعش پر برستی فیل را.مولوی.

معنی کلمه رسایل در فرهنگ معین

(رَ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رساله .

معنی کلمه رسایل در فرهنگ عمید

= رساله

معنی کلمه رسایل در فرهنگ فارسی

جمع رساله
( صفت ) جمع رسیل همرهان .
رسائل رساله ها و کتابها و کتابچه ها .

جملاتی از کاربرد کلمه رسایل

جنید گوید: ارنه ابوبکر کسائی ایذ، من در عراق نبیند، جنید را باو مکاتبات است ورسایل نیکو، پیش از جنید برفت از دنیا از دنیا. از جنید هزار مسأله پرسیده بود، و همه جواب داده و باوی فرستاده، ویرا وقت نزدیک آمد، آنرا پیش خواست و همه بشست. خبر وفات وی بجنید رسید، جنید گفت: که کاشک وی آن مسالتها که از من پرسیده بود بشستید. گفتند: که او آنرا بشسته است
وقت تحریر رسایل خامه گوید مدح تو صوت مدح تست در خامه که خوانندی صغیر
جلایر دیده در طی رسایل فتاوی مجتهدها در مسایل
خیام در رساله‌ای موسوم به نوروزنامه که جزو رسایل منسوب به اوست، دربارهٔ این نام می‌نویسد:
نمود از پرده رخ یارم نمی‌خواهم دلایل را بیا از پیش من ای گریه بردار این رسایل را
گر بتپد پی جمع رسایل‌، ور بزند در کسب فضایل نیست کسی چو طبیعت بیدل باب تأمل فهم کلامم
فلوطین چنان شیدای افلاطون است که حتی آرای جدید خود را هم در دهان او می‌گذارد، تا جایی که معتقد است افلاطون نیز در یکی از نامه‌های خود اقنوم‌های سه‌گانه را مورد توجه قرار داده‌است. باید توجه داشت که افلاطون از دید فلوطین یک حکیم الاهی است نه یک حکیم سیاسی. او در میان آثار افلاطون بیشتر به رساله «تیمائوس» توجه دارد (تنها رساله‌ای که افلاطون در آن به تبیین جهان و نقش صانع در ساخت عالم اشاره می‌کند) و از آرای سیاسی افلاطون در رسایل جمهور، مرد سیاسی و قوانین چشم پوشی می‌کند. به نوعی می‌توان گفت فلوطین افلاطون را یک عارف تفسیر می‌کند نه یک مرد سیاسی.
و جملگی این اندر حکایت داودعلیه السّلام بیاید که چون حق تعالی وی را خلیفت گردانید وی را صوتی خوش داد و حلق او را مزامیر گردانید و کوه‌ها را رسایل وی کرد؛ تا حدی که وحوش و طیور از کوه و دشت به سماع آمدندی و آب باستادی و مرغان از هوا درافتادی. و اندر آثار آمده است که یک ماه آن خلق اندر آن صحرا هیچ نخوردندی و اطفال نگریستندی و هیچ شیر نخوردندی و هرگاه که خلق از آن‌جا بازگشتندی بسیار مردم از لذت کلام و صوت و لحن وی مرده بودندی؛ تا حدی که گویند یک بار هفتصد کنیزک عَذرا به شمار برآمد.
به قراری که مرحوم خان ملک ساسانی به نگارنده اظهار داشتند نوادگان دختری مرحوم دبیرالملک (که بعدها وزیر رسایل خاصه ناصرالدین شاه و نیز وزیر داخله گردید) گویا در فراهان در ده جیریا و مهاجران یا حدود آن‌ها هنوز هستند .
نباشد حاجت او را با رسایل به روی ناخنش حل مسایل
کوه و مرغان هم‌رسایل با دمش هردو اندر وقت دعوت محرمش
بر نقد هنرکیسهٔ حاجت نتوان دوخت ملا نی‌ام اجزای رسایل چه فروشم
هنگامی که زمزمه «مشروعه‌خواهی» در تهران بالا گرفت، با انتشار سومین رساله سیاسی خویش با عنوان «مشروطه مشروعه» در حمایت از «مجلس ملی احبا» و جناح «مشروطه خواهان» موضع‌گیری سیاسی خود را در گرایش‌های سیاسی جدید نشان داد. او تنها روحانی محدوده جنوب ایران محسوب می‌شد که با انتشار رسایل سیاسی در مشاجرات فکری شرکت می‌کرد.
ای رسایل کشته با نادی غیب رو تو را با گفت و با غوغا چه کار
«تولّی سیّاریان به ابی العباس سیّاری کنند و وی امام مرو بود اندر همه علوم و صاحب ابوبکر واسطی بود، و امروز اندر نساء و مرو از اصحاب وی طبقه بسیارند و هیچ مذهب اندر تصوف بر حال خود نمانده‌است، الّا مذهب وی که به هیچ وقت مرو یا نساء از مقتدایی خالی نبوده‌است که اصحاب وی را بر اقامت مذهب وی رعایت می‌کرده‌است تا الی یومنا هذا و مر اهل نساء را از اصحاب وی با اهل مرو رسایل لطیف است و سخن ایشان میان یکدیگر به نامه بوده‌است و من بعضی از آن نامه‌ها بدیدم به مرو، سخت خوش است و عبارات ایشان را بنا بر «جمع و تفرقه» باشد.»
و گفته می‌شود که اولین شعر کلاسیک فارسی توسط محمد بن وصیف سگزی(سیستانی) نامه‌نگار (دبیر رسایل) یعقوب لیث صفاری بود.