رزم زن

معنی کلمه رزم زن در لغت نامه دهخدا

رزم زن. [ رَ زَ ] ( نف مرکب ) جنگجو. ( فرهنگ لغات ولف ). جنگ کننده. ( آنندراج ). خون ریز در میدان جنگ و بهادر. ( ناظم الاطباء ). جنگاور. رزمی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چو نستور گردنکش پاکتن
چو نوش آذر آن پهلو رزم زن.دقیقی.هم از رزم زن نامداران خویش
هم از پهلوانان و یاران خویش.فردوسی.چنین گفت با رزم زن بارمان
که آورد پیشم سرت را زمان.فردوسی.پس آگاهی آمد هم آنگه به گیو
ز گم بودن رزم زن پور نیو.فردوسی.که او هست رویین تن و رزم زن
فر ایزدی دارد آن پاک تن.فردوسی.ای جهاندار بلنداختر پاکیزه گهر
ای مخالف شکر رزم زن دشمن مال.فرخی.نشست آنگهی شاد با انجمن
گرفت آفرین بر یل رزم زن.اسدی.هفت خوانی که به شهنامه ادا کرده حکیم
که ز رویین تن و از پیلتن آمد پیدا
صفدری رزم زنی قلعه گشا ملک ستان
مندرس قصه او را نبوی کرد احیا.واله هروی ( از آنندراج ). || ( اِخ ) لقب قارن. ( یادداشت مؤلف ). فردوسی این کلمه را بیشتر بصورت صفت یا لقب بدنبال نام قارن پسر کاوه پهلوان نامی باستانی ایران آورده و حتی در بیتی نام او را «قارن رزم زن » معرفی کرده. اینک چند نمونه و شاهد :
ز آهنگران کاوه پرهنر
به پیشش یکی رزم دیده پسر
کجا نام او قارن رزم زن
سپهداربیدار لشکرشکن.فردوسی.به پیش اندرون قارن رزم زن
سر نامداران آن انجمن.فردوسی.کز او قارن رزم زن خسته بود
به خون برادر کمر بسته بود.فردوسی.چو کشواد و چون قارن رزم زن
جز این نامداران آن انجمن.فردوسی.همانگه بشد قارن رزم زن
یکی لشکری برد با خویشتن.فردوسی.

معنی کلمه رزم زن در فرهنگ معین

( ~. زَ ) (ص فا. ) جنگاور.

معنی کلمه رزم زن در فرهنگ عمید

جنگاور، جنگی.

معنی کلمه رزم زن در فرهنگ فارسی

( صفت ) جنگاور رزمی .
جنگجو جنگ کننده خون ریز در میدان جنگ و بهادر . یا لقب قارن .

جملاتی از کاربرد کلمه رزم زن

به پیش اندرون قارن رزم زن سر نامداران آن انجمن
بدین رزم زنده نمانید کس نیابید از این بیش فریادرس
چو دستان و چون قارن رزم زن چو برزو و چون رستم پیلتن
در صفت انتقام تو موسی است رزم زن و اندرو بای قهر تو عیسی است ناتوان
به پیش اندرون قارن رزم زن به دست چپش سرو شاه یمن
بکوشید با قارن رزم زن دگر گرد گرشاسپ زان انجمن
همه گنج و خرگاه و فرزند و زن به تاراج داد آن شه رزم زن
که من قارن رزم زن را ز گاه فرستم به نزدیک تو با سپاه
مگر آن که با قارن رزم زن سوی روم رفتند از این انجمن
وز او نیوتر آرش رزم زن به هر کار پیروز و لشکرشکن