معنی کلمه رذل در لغت نامه دهخدا
رذل. [ رَ ] ( ع ص ) ناکس و فرومایه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ناکس و فرومایه. ج ، رُذول ، اَرْذال ، رَذْلون. ( از اقرب الموارد ). ناکس. ( دهار ) ( ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51 ). مردم ناکس. ج ، اَراذِل ، اَرْذال. ( مهذب الاسماء ). مردم ادانی و بی اصل و نسب. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || بلایه از هرچیز. ج ، اَرْذال ، رُذول ، اَرذُل. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). جج ، اَراذِل. ( ناظم الاطباء ).
- ثوب رذل و رذیل ؛ جامه ریمناک و چرکین و هیچکاره. ( از اقرب الموارد ).
|| دون در منظر و حالات. ناکس. دنی. خسیس. حقیر. رذیل. ( یادداشت مؤلف ).
- رذل بودن ؛ ناکس و پست فطرت و زشت رفتار بودن. ( ناظم الاطباء ).
- رذل پرست ؛ رذل پرور. دون پرور :
زمانه نیست مگر رذل جوی و رذل پرست
ستاره نیست مگر دون نواز و دون پرور.قاآنی.- رذل جوی ؛ رذل پرست. رذل پرور. رجوع به ترکیب رذل پرست شود.
- رذل شدن ؛ کسب پست فطرتی و زشت رفتاری کردن. ( ناظم الاطباء ).