ردف

معنی کلمه ردف در لغت نامه دهخدا

ردف. [ رَ ] ( ع مص ) پیروی کردن کسی را و پیرو او شدن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). پیروی کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). از پی فراشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). از پی درآمدن. ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 51 ). || پشت سر کسی سوار شدن. ( ناظم الاطباء ). از پی کسی درنشستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || کسی را از پی خود سوار کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 51 ).
ردف. [ رَ دَ ] ( ع مص ) لغتی است از رَدْف در پیروی کاری. ( از اقرب الموارد ).
ردف. [ رِ ] ( ع اِ ) نشیننده سپس سوار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). || هرچه در پس چیزی لازم باشد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ). هرچه تابع چیزی باشد. ( از اقرب الموارد ). || سرین. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). میان سرون. ( یادداشت مؤلف ). کفل. ( از اقرب الموارد ). || عَجُز. ( از اقرب الموارد ). || شب و روز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سرانجام بد کار یا تَبِعَت امر. ( از اقرب الموارد ). انجام بد از کاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جلیس پادشاه که بطرف دست راست نشیند و در همه مصالح تا نشست و برخاست و خوردن و آشامیدن و نوعاً در همه کار دوم پادشاه باشد و چون پادشاه به جنگ رود او به جایش نشیند. ج ، اَرْداف ، رِداف. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). در جاهلیت جلیس پادشاه بود و پس از وی می نوشید و در جنگ به جای او می نشست و آنگاه که غنیمت جنگی می آمد آن را میگرفت. ج ، اَرْداف. ( از المنجد ). همنشین پادشاه در سمت راست وی که پس از او بیاشامد و هنگام جنگ به جای وی نشیند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رِدافة شود. || تابع. ( المنجد ). || ( اصطلاح عروض ) یکی از حروف علت ساکن که در شعر پیش از حروف رَوی بلافاصله آرند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون پس از شرح ردف گوید: رعایت تکرار ردف مطلقاً واجب است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). هر الف و واو و یاء که ماقبل رَوی باشد. و قافیه ای را که صاحب ردف است مُرْدَف خوانند. ( از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 190 ) :
قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع

معنی کلمه ردف در فرهنگ معین

(رِ دْ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - پیرو، تابع . ۲ - ترک ، کسی که پشت سرِ سوار می نشیند. ۳ - هر الف و واو و یای ماقبل «روی » مانند شجاع ، نفور، بغیر چنین قافیه ای را «مُردَف » خوانند.

معنی کلمه ردف در فرهنگ عمید

در قافیه، حروف علۀ ساکن (الف، واو، ی ) پیش از حرف روی، مانند ā در حساب و کتاب، u در شکور و صبور، و i در حسیب و نصیب.

معنی کلمه ردف در فرهنگ فارسی

تابع وپیرو، آخرهرچیزکفل، سرین، ارداف جمع
( صفت ) ۱ - پیرو تابع . ۲ - کسی که پشت دیگری بر مرکوب سوار شود . ۳ - هر الف و واو و یای ماقبل [[ روی ]] مانند : شجاع نفور بعیر . توضیح : چنین قافیهای را مردف خوانند .
نشیننده سپس سوار یا هر چه در پس هر چیزی لازم باشد یا سرین . یا نتیجه است در اصطلاح منطق یا ستاره نزدیک نسر واقع .نام دیگر ذنب الدجاجه است .

معنی کلمه ردف در فرهنگستان زبان و ادب

ردْف
{Denab} [نجوم] پرنورترین ستارۀ صورت فلکی دجاجه و یکی از سه رأس مثلث تابستانی با قدر 1/2

معنی کلمه ردف در دانشنامه آزاد فارسی

رِدْف
در اصطلاح قافیه، حروف «ا»، و «و» و «ی» قبل از حرف رَوی که بر دو نوع است: ۱. ردف اصلی، مانند «ا» در «تار»، «و» در «دور»، «ی» در «پیر»؛ ۲. ردف زاید، که بین یکی از این سه حرف و حرف روی یک حرف ساکن فاصله می افتد. مانند «ا» در «کاشت»، «و» در «دوست»، «ی» در «ریخت». بین حرف روی و حرف ردف فقط شش حرف ممکن است قرار گیرد: خ، ر، س، ش، ف، ن.
ردف (اخترشناسی). رِدْف (اخترشناسی)
رجوع شود به:ذنب الدجاجه

معنی کلمه ردف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَدِفَ لَکُم: دنبال شماست - در پی شماست
معنی مُرْدِفِینَ: گروهی که در پی آنها گروهی دیگرند(ردف به معنای تابع است و ترادف به معنای این است که دو چیز و یا دو کس یکدیگر را تعقیب کنند ، و رادف به معنای متاخر است (آن کس که عقب تر است)، و مردف آن کس است که جلو سوار شده و کسی را پشت سر خود سوار کند .منظور از نزول...
تکرار در قرآن: ۳(بار)
«ردف» (بر وزن حرف) به معنای قرار گرفتن پشت سر چیزی است، لذا به کسی که پشت سر اسب سوار می نشیند، «ردیف» گفته می شود، همچنین در مورد افراد و اشیایی که پشت سر یکدیگر قرار می گیرند این کلمه به کار می رود.
تبعیّت «ردفه ردفاًتبعه»: (اقرب) . بگو شاید بعضی از آن چه به عجله می‏خواهید در پی شماست. طبرسی آن را از ابن اعرابی لاحق شدن نقل کرده و گفته شده دخول لام در «لکم» دلیل آن است که ردف به معنی نزدیکی است یعنی بعض از آن چه می‏خواهد به شما نزدیک شده است. ردف (به کسر اول) به معنی تابع است همچنین است رادفه . روزی که لرزنده می‏لرزد در پس آن لرزه دیگری که در ردیف آن است می‏آید. مردف آن است که دیگری را در ردیف خود قرار دهد ابو عبیده رادف و مردف را به یک معنی گرفته است (راغب) . من شما را یاری می‏کنم با هزار نفر ملک به ملائکه دیگری را در ردیف و پشت سر خود دارند.

معنی کلمه ردف در ویکی واژه

پیرو، تاب
ترک، کسی که پشت سرِ سوار می‌نشیند.
هر الف و واو و یای ماقبل «روی» مانند شجاع، نفور، بغیر چنین قافیه‌ای را «مُردَف» خوانند.

جملاتی از کاربرد کلمه ردف

وحشی از دردِ محبت لذتی چندان نیافت هرکه جسمی ریش و جان دردفرسودی نداشت
تاریخ این شهر به دوران بسیار دور بر می‌گردد، مؤرخ وتاریخ‌نویس مشهور «الآکوع» می‌نویسد که نام این شهر در بادی الآمر «بلاد الآغضور والآجعود و ردفان» بوده‌است؛ و در اوائل قرن چهارده هم میلادی به مرکز امارت «الضالع» تبدیل می‌یابد.
قلعهٔ آگره که همچنین به حصار سرخ و برای سرخی ان به لعل قلعه نیز مشهور است - توسط اکبر امپراتور بزرگ گورکانی ساخته شد. حیاط پر پیچ و خم، مسجد و تالار اختصاصی قلعه عظمت امپراتوری گورکانیان هند را منعکس می‌کند. مسجد موتی (موتی به معنی مروارید) و برج یاسمین نشان دهنده مهارت صنعتگران و معماران آن روزگار هند هستند. این بنا را با قلعه دیگری که به همین نام قلعه سرخ یا ردفورت مشهور است و در دهلی است نباید اشتباه گرفت.
هری تایلرجان ویلیامزپاتریشا هیچکاکدیک یورکهینتون پاپرابرت کارسونرابرت هورتونجیمز گلیسونرابرت اچ.هریسرابرت رینرراسل کولینزکلینت ایستوداستیو مک‌کوئینپیتر لورهری تیلوینسنت پرایسرابرت ردفوردبتی دیویسورا مایلزجوزف کاتنهری دین استنتونجان کاساوتیسباربارا بل گدسرابرت دووالجون فونتینفرانک گورشینمیلدرد دانوکبرت رینولدزمایکل رنیفیلیس ثکستراینگر استیونستلما ریتر
ام قنطور شهری در کردفان شمالی سودان است، که در فاصله ۱۵۰ کیلومتری شمال شرق ال عبید واقع شده است.
بس جان گزین بوده سلطان یقین بوده سردفتر دین بوده از عشق تو بی‌دینی
چو کرده برون خنجر زردفام هزاران هزار از عقیقی نیام
بایگرانی مانند الیزابت بنکس، جیمز مارسدن، گلن کلوز و جس بردفورد در این فیلم ایفای نقش می‌کنند.
چو خورشید خنجر کشید از نیام پدید آمد آن مطرف زردفام
ردف را از ردیف بازشناس بعد از آن دعوی تشعر کن
قافیه: مردف بردف زاید نوع دیگر
بی‌نظیر بوتو نخست وزیر سابق پاکستان ظهر امروز پس از ۸ سال تبعید خودخواسته در دبی و لندن، واردفرودگاه کراچی پاکستان شد.فارس
دو کتاب قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ بارها مورد انواع اقتباس‌های هنری در تئاتر، تلویزیون و سینما قرار گرفته‌اند که شاید معروف‌ترین آنها، فیلم ۱۹۸۴ به کارگردانی مایکل اندرسون و همچنین هر دو اثر یاد شده توسط مایکل ردفورد باشد. این فیلم که با وفاداری کامل به اصل اثر ساخته شده‌است در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۴ در سینماهای جهان به نمایش درآمد و توانست ۶ جایزه را در فستیوالهای جهانی سینما ازآن خود کند. همچنین گروه موسیقی پینک فلوید آلبوم جانوران (آلبوم پینک فلوید) را به اقتباس از کتاب قلعه حیوانات ساخته است که یکی از آلبوم های شاخص این گروه موسیقی است
چو رخشنده تیغم ز تاری نیام برآید شود لاله ام زردفام
قافیه: مردف بردف نوع دیگر
جامی نوشت بهر تو دیوان خود چو دید کز خیل نو خطان همه سردفتر آمدی
پس از ورود به ایران وی، علاوه بر تدریس و تحقیق در علوم دینی، مسائل سیاسی را نیز پیگیری می‌کرد. او به ابوالقاسم کاشانی علاقه داشت و وقتی که کاشانی در تبعید بود، برقعی با وی ارتباط داشت و هنگامی که کاشانی به ایران بازگشت، این ارتباط، صمیمی‌تر شد و به امامت مسجد «گذر وزیردفتر»، منصوب شد.
سال ۱۹۷۳ یکی از طلایی‌ترین سال‌های فعالیت یونیورسال شناخته می‌شود. فیلم نیش (۱۹۷۳) با بازی ستاره‌های دوران، پل نیومن و رابرت ردفورد ۷۹ میلیون دلار فروش کرد و در مراسم اسکار با رقابت با دیگر فیلم تولیدی یونیورسال، دیوارنویسی آمریکایی به کارگردانی جرج لوکاس توانست ۷ جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم سال را بدست آورد.
الدبیبات یک منطقهٔ مسکونی در سودان است که در کردفان جنوبی واقع شده‌است. الدبیبات ۳۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.