معنی کلمه رجس در لغت نامه دهخدا
رجس. [ رَ ج َ ] ( ع مص ) رجاسة. کار زشت کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || پلید گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). پلید شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).
رجس. [ رَ ج َ ] ( ع اِمص ) رِجْس. پلیدی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گندگی.( از اقرب الموارد ). و رجوع به رِجْس و رَجِس شود.
رجس. [ رَ ج ِ ] ( ع اِمص ) رِجْس. پلیدی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). گندگی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رِجْس و رَجَس شود.
رجس. [ رِ ] ( ع اِمص ) پلیدی. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( منتخب اللغات ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گندگی. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گناه. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || کفر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کردار بد. ( دهار ). هر عملی که شخص را بسوی عذاب بکشاند. ( از اقرب الموارد ). هر کارپلید و زشت. || شک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || غضب. ( اقرب الموارد ). || لعنت ، قوله تعالی : و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون. || آواز بلند تندر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). بانگ رعد. ( مهذب الاسماء ). || بانگ شتر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || ( ص ) پلید. ( ترجمان ترتیب عادل ص 51 ) ( دهار ).