ربح

معنی کلمه ربح در لغت نامه دهخدا

ربح. [ رِ ] ( ع اِ ) نفع و سود که از تجارت حاصل می آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). نفع و سود. ( ناظم الاطباء ). سود. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51 ). مقابل خسر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). منفعت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). اسم است برای سودی که بدست آید. ( از اقرب الموارد ) :
هیچ عقدی بهر عین خود نبود
بلکه ازبهر مقام ربح و سود.مولوی.کرم زآن مانده است با او کو ندید
کاسه های خویش را ربح و مزید.مولوی.- ربح بردن ؛ سود بردن. نفع کردن. منفعت کردن. بهره بردن.
|| فرع. نفع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در اصطلاح مرابحه ، مبلغی که بر اصل سرمایه افزوده و به داین داده شود. بهره. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و اگر ربح مجهول باشد برای پیدا کردن آن سرمایه و نرخ و مدت را بهم ضرب کرده حاصل را بر صد تقسیم می نمایند.
- ربح ایرانی ؛ در ربح ایرانی نرخ را ازقرار تومانی چند شاهی در ماه حساب کنند.
- ربح مرکب ؛ ربح اندر ربح. در اصطلاح حساب عبارت از این است که مبلغی را در مدتی بکسی بمرابحه دهند و سود آن مبلغ را در آن مدت بسرمایه بیفزایند و مجموع آن دو را از آغاز مدت تازه سرمایه قراردهند و نسبت به مجموع ، سودی در مدت جدید معین سازند.
ربح. [ رِ ] ( ع مص ) سود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51 ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). سود بردن. || جستن و بدست آوردن. ( از اقرب الموارد ). || بسته شدن سخن بر مردم. || بوی یافتن. ( مصادر زوزنی ).
ربح. [ رَ ب َ ] ( ع اِ ) سود. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، ارباح. ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، ارباح ، رِباح. ( منتهی الارب ). سود. منفعت. ( ناظم الاطباء ). اسم است برای سودی که بدست آید. ( از اقرب الموارد ). || اسبان و شتران که از شهری به شهری برند برای فروختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیه شتران ریزه. رابِح ، یکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سودی که از قمار بدست آید. ( از اقرب الموارد ). || بچه شتر از مادر جداشده. ( ناظم الاطباء ).
ربح. [ رُ ب َ ] ( ع اِ ) شتربچه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، رِباح ، رَبَح ، رابِح. ( ناظم الاطباء ). || مرغی است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نام مرغی است شبیه کلاغ. ( ناظم الاطباء ). || بزغاله. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || میمون. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه ربح در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) سود. ج . ارباح .

معنی کلمه ربح در فرهنگ عمید

۱. نزول، بهره.
۲. [قدیمی] نفع، سود.
* ربح قانونی: بهره ای که از نرخ قانونی تجاوز نکند.
* ربح مرکب: هرگاه بهره در آخر مدت معین داده نشود آن را بر اصل سرمایه می افزایند و مجموع را از آغاز مدت جدید سرمایه قرار می دهند.

معنی کلمه ربح در فرهنگ فارسی

نفع، سود، بهره، ارباح جمع
( اسم ) آنچه که ازتجارت کسب شود بهره سود جمع ارباح . یا ربح مرکب بهرهای که نرخ آن طبق قانون باشد ( ۱۲ در سال ) . یا ربح مرکب اگردر آخرمدت معین سود را بر سرمایه افزوده و مجموع آن دو را از آغاز مدت تازه سرمایه قرار دهیم آنرا ربح مرکب گویند .
شتر بچه یا مرغی است یا بزغاله یا میمون .

معنی کلمه ربح در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَبُّهُ: پروردگارش - پرورش دهنده او(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
تکرار در قرآن: ۱(بار)
سود. یعنی: داد و ستد آنها سود نداد. این کلمه در تجارت عادی و مصادیق دیگری از قبیل نتایج عمل به کار می‏رود و در کلام اللّه مجید تنها یک دفعه آمده است.

معنی کلمه ربح در ویکی واژه

سود.
ارباح.

جملاتی از کاربرد کلمه ربح

خار به چشمم خلد، از گل و ربحان او روی جهان دیدنی نیست درین روزگار
«بهبودی پس از تجاوز جنسی مفهومی پیچیده و پربحث است» گروه‌های حمایتی که معمولاً از طریق سازمان‌های «مادر» قابل دسترسی هستند (لیست موسسات ضد خشونت جنسی در آمریکا را ببینید) به وفور یافت می‌شوند و شامل چند گروه آنلاین هم می‌گردند.
در آن دیدار سپیدرود خوب شروع کرد و شوت محمد احمدپور دروازه ملوان را باز کرد، اما در دقیقه ۷۰ یک پنالتی درست برای ملوان گرفته شد و پنالتی را غفور جهانی نواخت و مصطفی خمامی آن را مهار کرد و در حالی که تماشاگران میزبان فریاد می‌زدند یا مرگ یا پنالتی، داور آن بازی (علی رضا قویدست) اعلام کرد که غفور پیش از سوت او ضربه را زده و باید پنالتی تکرار شود! در کمال تعجب این بار محمد قدیربحری پشت پنالتی تکراری ایستاد و توانست گل تساوی ملوان را به ثمر برساند.
مسیر امرش چونان که ماه راست مسیر حساب عمرش چندان که ربح راست حساب
گهردرون صدف باشدوصدف دربحر توروی بحرندیدی کجا گهر یابی؟
تو دربحری و چندینی عجائب گرفته پیش و پس چندین غرائب
زانکه دربحرکف تست شناور پیوست خنجر تو تر و لرزنده و عریان باشد
دلا دربحر لارفتم ابی خود ندیدم هیچ آنجا نیک هم بد
نه روی آن بود که متعلقان را بجملگی از آن دیار بیرون آورد و نه دل بار می‌داد که جمله را در معرض هلاک و تلف بگذارد. عاقبت چون بلا به غایت رسید و محنت به نهایت و کار بجان رسید و کارد باستخوان «الضرورات تبیح المحظورات» بربایست خواند و امتثال «یا ایهاالذین آمنو علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم» نمودن و متعلقان را جمله بترک گفتن «ومن نجا برأسه فقد ربح» را غنیمت شمردن و بر سنت «الفرارمما لایطاق من سنن المرسلین» رفتن و عزیزان را ببلا سپردن.
آب فوق خالص از راه‌های مختلفی برای رسیدن به استانداردهای کیفیت برای کاربردهای مختلف ساخته می‌شود. استفاده‌کنندگان اصلی آب فوق خالص شامل این صنایع می‌شوند: صنایع ساخت نیم‌رسانا، نیروگاه‌های فتوولتائیک خورشیدی، داروسازی، تولید انرژی (دیگ‌های فوق بحرانی و زیربحرانی) و کاربردهای خاص مانند آزمایشگاه‌های تحقیقاتی. اصطلاح «آب فوق خالص» در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ به عنوان راهی برای توصیف کیفیت خاص آب مورد استفاده در نیروگاه‌ها، صنایع دارویی یا نیم‌رسانا‌ها مورد استفاده قرار گرفت.
جنات و انهار باوصل دلدار آن غبن افحش وین ربح اغبط
من ز خود هست و بودی ندارم من ز خود ربح و سودی ندارم