ربابی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رَباب. رباب نواز. عَوّاد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). سازنده و نوازنده رباب. ( ناظم الاطباء ). آنکه با رباب سر و کار دارد خواه به ساختن و خواه به نواختن : صبحگه آن نغمه چمچه حلیمی بر حلیم بر بگوشم خوشتر از زخمه ٔربابی بر رباب.حکیم سوری ( تقی دانش ). ربابی. [ رِ ] ( ص نسبی ) قبیله ٔمنسوب به تیم الرباب را گویند. ( از انساب سمعانی ). ربابی. [ رَ ] ( اِخ ) مندودبن عبداﷲ. شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به ابوبکر ربابی شود.
معنی کلمه ربابی در فرهنگ فارسی
مندود بن عبدالله شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند .
معنی کلمه ربابی در فرهنگستان زبان و ادب
{lyrate} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی با لَپ های کم وبیش شانه ای در گیاهان که لَپ انتهایی آن از لَپ های دیگر بزرگ تر باشد
معنی کلمه ربابی در ویکی واژه
ویژگی بخش یا اندامی با لَپهای کموبیششانهای در گیاهان که لَپ انتهایی آن از لَپهای دیگر بزرگتر باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه ربابی
از حدود سال ۸۰۰ تا ۱۳۰۰، بیشتر مناطق اروپای غربی توسط سیستم فئودالی سازماندهی شده بود. پادشاه، مالک تمام زمینی بود که به مناطقی به نام ملک اربابی تقسیم میشد و ارباب هر ملک، خراجگزار پادشاه محسوب میشد. او سوگند وفاداری یاد میکرد و متعهد میشد که برای حفاظت از اموال پادشاه، سربازانی (مردان جنگی) استخدام کند. رعیتها در روستاها زندگی میکردند و سهمی از محصولات خود را به املاک شاه (خراجگزار شاه) میدادند.
ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم خوشا که شرابست و کبابست و ربابست
کلیساهای سدههای میانه و قلعههای متعلق به قرون شانزدهم و هفدهم و همچنین عمارتهای اربابی از نشانهای ویژه منطقه اسکونه میباشند. این استان که در قدیم بخشی از پادشاهی دانمارک بود، به سال ۱۶۵۸ میلادی پس از جنگهای بسیار طی یک پیمان صلح، به سوئد واگذار شد.
بذل وکف رادشکرم و طبع جوادش این ویسه و رامینی و آن دعد و ربابی
شیوهٔ تولید فئودالی مبتنی بر مالکیت ارباب بر زمین و بر وابستگی شخصی کشاورزان به ارباب فئودال استوار بود. وابستگی شخصی کشاورز به ارباب بدین معنی بود که در این شیوهٔ تولید رعیت و رعیتدار دیگر بنده و برده نبود، اختیار جان او در دست مالک نبود و مستقلاً و جداگانه فروخته نمیشد اما همراه زمینی که به فروش میرسید، به مالک جدید منتقل میشد، همچنین کشاورز مجاز نبود زمین اربابی را ترک کند و این اختیار را نداشت که آزادانه بخواهد به خدمت اربابی دیگر در آید.
اربابی، روستایی است از توابع بخش قرقری شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان ایران.
بذله و بربطی و ربابی و نای بر گرفته نوای سرپرده
دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه برداشته ربابی میزد یکی ترانه
آن مرد را نکشید فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمد اربابیان ساختهٔ سال ۱۳۸۲ است.
ای جان بهار و دی وی حاتم نقل و می پر کن ز شکر چون نی بوبکر ربابی را
بدین حیله بگنجانی در آن خانه ربابی را که نامم را بگردانی نهی نامم فلانالدین
ارباب یا اربابی به یکی از طوایف سیستانی گفته میشود طایفه اربابی یکی از هفت طایفه شهر فنوج در استان سیستان و بلوچستان است این طایفه ۴۸ در صد جمعیت این شهر را تشکیل دادن طایفه اربابی فنوج سیستانی و شیعه مذهب هستند طایفه اربابی از ۳ فامیل درست شدهاست. گزدری اربابی ارباب که گزدریها ریشه و بنیاد این طایفه هستند.
چه نالههاست نهان و چه زخمهاست دلم را زهی رباب دل من به دست چون تو ربابی
اینجا که تویی حاضر و، چنگی و ربابی ست هوشم به تو و،گوش بر آواز رباب است
این سوگندهای چندجانبه به سردرگمی زیادی منجر میشد، به ویژه هنگامی که چندین ارباب به کمک یک دستنشانده نیاز پیدا میکردند. برای روشن شدن این که کدام سوگند وفاداری مقدم است، اربابی، لیج یا ارباب اصلی دستنشانده میشد که فرمانروا نامیده میشد. فرمانروا شخصی بود که دستنشانده نخست به او سوگند وفاداری یاد کرده بود و بنابراین مقدم بر ارباب بود.
پیش آر کتابی که نه ما مرد کتابیم « ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم
نهادی حکم اربابی، به زیر پایِ دل آسان
باغی و فراغی و حریفی و کتابی چنگی و ربابی و شرابی و کبابی