راگو
معنی کلمه راگو در فرهنگ معین

راگو

معنی کلمه راگو در فرهنگ معین

(گُ ) [ فر . ] (اِ. ) غذایی که از گوشت ران گوساله یا گوسفند، هویج ، سیب زمینی ، لوبیا سبز و مانند آن ها تهیه شود.

معنی کلمه راگو در دانشنامه عمومی

راگو یک سس گوشت مبنا است که اغلب با پاستا دمای سرو می شود. راگو دارای ریشه ایتالیایی است.
راگو (غذا). راگو ( به فرانسوی: ragoût ) نوعی خورش پرچاشنی فرانسوی است که شباهتی نسبی به تاس کباب ایرانی دارد.
روش کلی تهیهٔ راگو شامل پخت آهسته روی حرارت کم است. مواد لازم اصلی زیادی برای آن وجود دارد؛ راگو را می توان با گوشت یا بدون آن تهیه کرد، طیف گسترده ای از سبزیجات در آن قابل استفاده است و می توان به آن چاشنی و ادویهٔ زیادی اضافه کرد.

معنی کلمه راگو در ویکی واژه

غذایی که از گوشت ران گوساله یا گوسفند، هویج، سیب زمینی، لوبیا سبز و مانند آن‌ها تهیه شود.

جملاتی از کاربرد کلمه راگو

۱ می: آراگورن به عنوان پادشاه تاج‌گذاری می‌نماید.
آراگورن دوّمین وارث ایزیلدور است که این نام را دارد. جدّ او آراگورن اوّل در سال ۲۳۲۷ توسط گرگ‌ها کشته شد.
کسان‌ گویند ببریدست مرسوم مرا خواجه بهٔزدان‌کاین‌سخن‌راگوش من افسانه می‌داند
کشور دارای حدود ۳۰۰۰ کیلومتر راه‌های آبی است که در بین مهم‌ترین این نمونه‌های می‌توان ریودلاپلاتا، رودخانه پارانا| پارانا، رود اروگوئه| اروگوئه و رود پاراگوئه| پاراگوئه را نام برد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال لیبرتاد اشاره کرد. وی همچنین در تیم ملی فوتبال پاراگوئه بازی کرده‌است.
زان سوی چرخ، گرت نیست خبر عزم راگو برو خبر باز آر
خسروا شاها خداوندا به فرّ بخت تو تاکه جان دارد توراگوید معزی آفرین
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه بسکتبال پالاسانسترو وارزه، باشگاه بسکتبال گرن کاناریا، و باشگاه بسکتبال ساراگوسا اشاره کرد.
هندو نه و اندام تراگونهٔ هندو زندان نه و سیمای تو را ظلمت زندان
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال بوتو پلوودیو، باشگاه فوتبال قیصریه‌اسپور، باشگاه فوتبال آنکاراگوچو، باشگاه فوتبال کونیااسپور، باشگاه فوتبال لفسکی صوفیه، و باشگاه فوتبال لفسکی صوفیه، اشاره کرد.
پایت آزرده شد ز صدمت آن خود همین ماجراگوی من است
مراگوئی فلک در دید پیداست که از دیدار من گردان و شیداست
کردم از سید راگوی سوالی که ترا هست جز رای و جز اندیشه سودای دگر
قاراگون قارقاسی قوناندا منیم آغ گونوم وارسادا قاراتمیشدی
تو از من زنده و من از تو دیدار تراگویم حقیقت هر دم اسرار
کنونش به سوگند گستاخ کن به خنجر وراگوش سوراخ کن