معنی کلمه راک در لغت نامه دهخدا
مالشم دادند در لاک فلک
شد مگس ران سر خوانم ملک.بسحاق اطعمه ( از آنندراج ). || رشته ٔسوزن. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( مؤید الفضلاء ). || قوچ جنگی. ( آنندراج ) ( انجمن آراء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از سروری ). قوچ که شاخهای کج دارد. ( از شعوری ج 2 ورق 8 ). قوچ و گوسفند جنگی را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). دنبه سرزننده که آن را تگل و خوچ و غرم و قوچ نیز گویند. ( از شرفنامه منیری ) :
بتافت بازوی حکمت به پنجه قوت
ز موی گردن شیر ژیان قلاده راک.منصور شیرازی ( از آنندراج وشرفنامه ).|| آلتی باره کوب که سری چون سر قوچ داشته. ( یادداشت مؤلف ). || به لغت زند و پازند راه باشد که به عربی صراط و طریق خوانند . ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح موسیقی ) ماخوذ از هندی ، نام نوایی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). نام نوایی است در دو دستگاه ماهور و شور. رجوع به مجمعالادوار هدایت نوبت سوم ص 85 و 91 شود.
راک. ( اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرستان شهرکرد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).