ذکی

معنی کلمه ذکی در لغت نامه دهخدا

ذکی. [ ذَ کی ی ] ( ع ص ) مرد تیزخاطر. دل تیز.( مهذب الاسماء ). تیزدل. زیرک. ( دهار ). تیزطبع. ( غیاث اللغات ). المعی . هوشیار. هوشمند. تیزهوش. زودیاب. تیزیاب. تیزویر. ج ، اذکیاء. مقابل بلید :
والا وجیه دین که سپهدار شرق و چین
فخر آرد از تو نائب فرزانه ذکی.سوزنی.این چنین کس گر ذکی مطلق است
چونش این تمییز نبود احمق است.مولوی.|| تیزبوی. تندبوی. بلندبوی. ( منتهی الارب ). مسک ذکی ؛ مشک تیزبوی. || مذبوح. ذبیح. گلوبریده.

معنی کلمه ذکی در فرهنگ معین

(ذَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - زیرک ، هوشیار. ۲ - تند - بوی .

معنی کلمه ذکی در فرهنگ عمید

زیرک، تیزهوش، هوشیار.

معنی کلمه ذکی در فرهنگ فارسی

مردزیرک، تیزهوش، هوشیار
( صفت ) ۱ - مرد تیز خاطر زیرک تیز طبع هوشیار . جمع اذکیائ . ۲ - تیز بوی تند بوی .

معنی کلمه ذکی در ویکی واژه

زیرک، هوشیار.
تند - بوی.

جملاتی از کاربرد کلمه ذکی

بعد حمد حق و درود نبی نیست پوشیده بر ذکی و غبی
تذکی زنادالدین و التقوی کما تطفی شرا الکفر والالحاد
إِلَّا مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ فانّک مسلّط علیه بالجهاد و اللَّه فَیُعَذِّبُهُ فی الآخرة الْعَذابَ الْأَکْبَرَ فعلی هذا القول یکون الاستثناء متّصلا. و قیل: هو استثناء منقطع عمّا قبله: معناه: لکن مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ بعد التّذکیر.
دیوانه را تدبیر چیست جزبند و جززنجیر چیست این وعظ و این تذکیر چیست یکدم مرا با من گذار
گفتمش ای کاش بودی ابن جوزی در حیات تا که نامت ثبت کردی در کتاب الاذکیا
این چنین کس گر ذکی مطلقست چونش این تمییز نبود احمقست
و عن ابن مسعود، قال: قال رسول اللَّه (ص): کلّم اللَّه موسی و کانت علیه جبّة صوف، و کساء صوف، و سراویل صوف، و عمامة صوف، و نعلاه جلد حمار غیر ذکی.
در ۲۸ اوت ۲۰۲۱، ذکیه خدادادی و حسین رسولی پس از پرواز از کابل به پاریس به توکیو رسیدند. همچنین اعلام شد که افغانستان در پارالمپیک رقابت خواهد کرد. اندرو پارسونز رئیس کمیته بین‌المللی پارالمپیک اعلام کرد که هر دو ورزشکار افغان برای مصاحبه در دسترس نخواهد بود و همچنین اصرار داشت که به آنها اجازه داده شده تا از جست و خیز کنفرانس‌های مطبوعاتی معمول خودداری کنند.
مهین بود بر حسن و بر چابکی برآمد ذکی از گه کودکی
بهتر شوم چو پیر به نام من تعویذکی نویسد آزاده