ذایق

معنی کلمه ذایق در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ذائق ] (اِفا. ) چشنده ، مزه گیرنده .

معنی کلمه ذایق در فرهنگ عمید

چشنده، مزه گیرنده.

معنی کلمه ذایق در فرهنگ فارسی

( اسم ) چشنده مزه گیرنده .

جملاتی از کاربرد کلمه ذایق

صلح در ذایقه ام باده لب شیرین است بس که عادت به می تلخ عتابم دادند
از بسکه لطیف است مرا ذایقه در کام چون زهر کند حرف مکرر دهنم را
آب بقا به ذایقه اش خون جامد است آن کس که کام یافته از چشمه سار عشق
ارده خود به تنهایی یک مادهٔ غذایی کامل برای هر وعده غذایی به ویژه صبحانه است. ارده را به طریق مختلفی می‌توان مصرف نمود. می‌توان آن را به صورت خالص و بدون هیچگونه افزودنی با نان مصرف کرد یا مواد شیرینی از قبیل: عسل، شیره اعم از شیره نبات، خرما، انگور و مربا به آن اضافه نمود. میزان افزودنی بسته به ذایقه افراد متفاوت است.
اکنون بدان که به جای افلاک و چهار عناصر، پنج حس ظاهر است در وجودآدم، چنانکه گوش بجای افلاک و چشم به جای آتش و بینی به جای هوا و دهان به جای آب و دست به جای خاک و این مناسبت را دلایل بسیار است از آن مجموع یکی آنست که اگر افلاک نگردد از آب، حیوان حاصل نگردد و همچنین گوش که به جای افلاک است اگر نباشد در ذایقه آب نطق حاصل نشود، بجهت آنکه کر مادرزاد گنگ باشد، از آنکه هر حدیث که از راه گوش در نرود از زبان بیرون نیاید و از جهت آنست که هر گروهی که در کودکی زبانی شنیده​اند همان زبان می​دانند و می​گویند، چنانکه عرب هندی نداند و ترک عربی نداند تا نشنود.
ذایقه دایما چه چاشت چه شام چاشنی گیرد از حلال و حرام
اکنون بدان که اگر در عالم بزرگ ملایکه نباشند افلاک و انجم و عناصر را تأثیر و تصرف نباشد و بیکار باشند؛ و آن چهار نفس نیز اگر نباشد از آن انواع حیوانات و نباتات پیدا نشود و اگر پیدا شود چون مرده بی خبر باشند همچنین در عالم کوچک نیز اگر چشم و گوش و بینی و دهن نباشدو دست، این حواس نیز که سامعه و باصره و ذایقه و شامّه و لامسه​اند فارغ و بی خبر باشند و هیچ کاری از ایشان نیاید. پس بقای حواس بدان قوّت​ها است و بقای قوّت​ها به نفس انسانی، و همچنین بقای عالم بزرگ به واسطۀ نفوس و عقول است و بقای نفوس و عقول به واسطۀ ذات حق است و همچنان اگر به اجزا و اعضا و حواس و قوّت​های جسمانی نظر کنیم در تن شخص کثرت بسیار واقع باشد و حال آنکه یک تن بُوَد. همچنین نیز چون در عالم بزرگ نظر کنیم کثرت بسیار باشد به واسطۀ افلاک و عناصر و موالید و مفردات و مرکبات، اما چون نظر به ذات حق کنیم همه رادرتصرف امر و قدرت یک ذات ببینیم، اینجا معنی وحدت روی نماید ان شاءاللّه تعالی.
پس بدین مثال معلوم شد که گوش به جای افلاک و چشم به جای آتش و بینی و ذایقه به جای هوا و آب و دست به جای خاک است.
ذایقه را داده به روی زبان کام ز شیرینی و شور جهان
رنگ و بوی گل چنان در خاک گلشن کرد اثر کاب گلشن می‌دهد در ذایقه طعم گلاب
پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟