ذابه

معنی کلمه ذابه در فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سربرنده ، ذبح کننده .

جملاتی از کاربرد کلمه ذابه

فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ ای عذابی ایاهم و انذاری لهم ثم بیّن عذابهم.
مصطفی (ص) قال من قرأ سورة الطور کان حقّا علی اللَّه عز و جل ان یؤمنه من عذابه و ان ینعمه فی جنته.
تا تو، توی و، من منم، ای بس که در جهان باشیم من زتو، تو زمن، در عذابها
این تکرار، تکرار بعضی از آیات را در سوره «الرحمن» تداعی می‌کند؛ با این تفاوت که در آنجا سخن از نعمتها و در اینجا غالباً از عذابهای مکذبان است.
به جهت انکه اتعکاس ازسطوح خارجی به صورت پراکنده است این نور به سادگی نور مستقیم از طریق سایه بان ویا سایر وسایل ممانعت از ورود نورقابل کنترل نیست ولی به هر جهت تأثیر حرارتی انعکاس تابش پراکنده را به صورت معمول می‌توان مانند قوانین زاویه انعکاس برابر زاویه تابش فرض کرد لذابهتر است محدوده مجاور خارج ساختمان در نظر گرفته شود.
قوله: فَاصْبِرْ عَلی‌ ما یَقُولُونَ، ای علی ما قالت الیهود، فانّ اللَّه لهم بالمرصاد. و قیل فاصبر علی اذی الکفار و لا تستعجل عذابهم و هو منسوخ بآیة القتال، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ، ای صلّ بامر ربک و توفیقه قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، یعنی صلاة الظهر و العصر.
«وَ ما یَنْظُرُ» ای ما ینتظر «هؤُلاءِ» یعنی کفار مکة، و المعنی یلحقهم لحوق المنتظر و ان کانوا لا یتوقعون، «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» و هی النفخة الاولی نفخة الفزع، «ما لَها مِنْ فَواقٍ» قرأ حمزة و الکسائی: «فواق» بضمّ الفاء، و قرأ الآخرون بفتحها، و هما لغتان، بالفتح لغة قریش و بالضم لغة تمیم، و المعنی: مالها من رجوع و مردّ، ای ما یردّ ذلک الصوت فیکون لها رجوع. و قیل: مالها نظرة و لا مثنویة، ای تلک الصیحة الّتی هی میعاد عذابهم اذا جاءت لم تردّ و لم تصرف. و قیل: الفواق بالفتح الافاقة و الفواق بالضم ما بین الحلبتین، ای العذاب لا یمهلهم بذلک القدر الیسیر.
وَ تَرَکْنا فِیها، ای فی مدینة قوم لوط، آیة لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ ای علامة للخائفین تدلّهم علی انّ اللَّه اهلکهم فیخافون مثل عذابهم کقوله: إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشی‌ و کقوله: ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ هذا الاختلاف هو اختلاف الیهود آمن به بعضهم بتصدیقه محمدا و کفر به بعضهم بتکذیبه محمدا و منهم من حرّف و بدّل، کقوله: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ و قیل: اختلف الیهود فی کتابهم کما اختلف قومک فی القرآن. و تمّ الکلام علی قوله: فَاخْتُلِفَ فِیهِ ثمّ رجع الی القول فی العرب فقال: وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ قیل: هی الاجل المسمّی، و قیل: هی قوله: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ». و قیل: هی قوله: بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ. و قیل: هی قوله وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ. و المعنی: لو لا کلمة سبقت من ربک فی تأخیر العذاب لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ یعنی لفرغ من عذابهم و عجّل اهلاکهم، وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ای من صدقک «مریب» موقع لهم الریبة.
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ فی معصیة اللَّه و سخطه و عذابه یوم القیامة، هر که ایشان را گزیند، و یاری دهد، و بدوستی گیرد، فردا در قیامت با ایشان است در سخط و عذاب خدا. إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ هر چه در قرآن از این لفظ است در ظالم و در فاسق، معنی آنست که اللَّه سازنده کار ایشان نیست. وجهی دیگر است که هر چه در آن لا یهدی است معنی آن ظالم و فاسق، و جز از آن کافر است. میگوید: راهنمایی نیست آن کس را که در علم اللَّه کافری راست یعنی: الکافرین فی علمه.
قال رسول اللَّه (ص): «لو لا عفو اللَّه و رحمته و تجاوزه لما هنأ احدا عیش و لو لا عقابه و وعیده و عذابه لاتکل کل احد».