سایه عکس ذات صاحب سایه است وز صفات ذات او پر مایه است
ترک آزار مرا مرحمتش نام مکن مرحمت میکنی، آزار مرا وا مگذار
عیسیم منظر من بام چهارم فلک است که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند
دارم هوای کنگره قصر کبریا بگذار تا ازین قفس خاک بر پرم
رقیب ار بی گناهم از درت راند نه اینم من کزار آن در گذارم
ذاتش به صفات می نماید یا ذات به ذات می نماید
مگذار چنین به دست نامردان آخر نه مگر ز شاه مردانم
گر یک است این همه یکی بگذار که عدد را قفا نمیدانم
اعتذاری نوشته ای ، که مرا جز بدان جان همی نیاساید