دیگچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) دیگ کوچک. ( از ناظم الاطباء ). دیگ خرد. || نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر بعنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند. دیگچه. [ چ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. در حدود شمال باختری بی بی شروان. اهالی آن چادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
معنی کلمه دیگچه در فرهنگ معین
(چِ یا چَ ) (اِمصغ . ) دیگ کوچک . نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر به عنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند.
معنی کلمه دیگچه در فرهنگ عمید
۱. دیگ کوچک. ۲. نوعی خوراک که با شیر و برنج و شکر و گلاب طبخ می کنند. &delta، بیشتر برای نذری درست می کنند.
معنی کلمه دیگچه در فرهنگ فارسی
دیگ کوچک، نوعی خوراک که باشیروبرنج وشکروگلاب ( اسم ) ۱ - دیگ کوچک . ۲ - نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر بعنوان نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند .
معنی کلمه دیگچه در دانشنامه عمومی
دیگجه ویسیرگچن، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان گنبد کاووس در استان گلستان ایران. این روستا در دهستان سلطانعلی قرار داشته و براساس سرشماری سال 1395جمعیت آن 2٬750نفر ( 750خانوار ) بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه دیگچه
روغن را در دیگچه روی آتش ملایم داغ میکنند و پیاز را تفت میدهند و مغزگردو، نعنا و زردچوبه را اضافه میکنند و کمی هم میزنند. بعد از اینکه خوب تفت داده شد کشک کاملاً سابیده شده بههمراه آب لازم اضافه میکنند و خوب آن را هم میزنند. قبل از اینکه کشک جوش بخورد یا با اولین قل خوردن غذا را از روی گاز برمیدارند. بسته به سلیقه میتوان ادویههای دیگری مانند شیرین بیان هم اضافه کرد نکته مهم اینکه کشک نباید جوش بخورد و قل بزند وگرنه خراب میشود.