دیواری

معنی کلمه دیواری در لغت نامه دهخدا

دیواری. [ دی ] ( ص نسبی ) منسوب به دیوار. || آنچه در بدنه دیوار قرار دهند. و بدیوار کوبند یا بدیوار آویزند چون : ساعت دیواری ، جار دیواری ، نقشه دیواری ، تقویم دیواری.

معنی کلمه دیواری در فرهنگ عمید

مناسب یا مخصوص نصب به دیوار.

معنی کلمه دیواری در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه دیواری

سید ظهیرالدین مرعشی نام مازندران را نوساخته و جدید می‌داند و می‌نویسند ازمار نام کوهیست که از گیلان تا لار و قصران کشیده شده‌است و درون دیواری را که مازیار دستور ساختن اش را داد مازندرون می‌گفتند.
تو گر بدین خوبان نمیروی از جا نه آدمی بحقیقت که نقش دیواری
تن چو دیواریست اندر راه عام دل چو مرآتی در آن کرده مقام
در غرب روستای اسفیدان دیواری صخره‌ای نمایان است که به آن "تاش قلعه (قلعه سنگی)" می‌گویند. بر روی این قلعه دیوارهای سنگی و سفال ساده نخودی و قرمز و سفال‌های منقش به رنگ‌های مختلف دیده می‌شود.
چون شدی تو سیر مرداری شدی بی‌خبر بی پا چو دیواری شدی
آنک حفظش ز پی دفع حوادث هر روز گرد معموره اسلام کشد دیواری
هنگامی که در انگلستان بود به گروه کمبریج پیوست و با هنرمندانی مانند سر ویلیام روتنشتاین همکاری کرد. او نقاشی‌های دیواری برای کلیساهای انگلیسی می‌کشید و باشگاه هنرها و صنایع دستی جوان ورسترشر را تأسیس کرد.
قبر عبدالله بن زین العابدین - معروف به عبدالله بن باهر- در کنار دیواره شرقی باب‌الصغیر قرار دارد که از قبرستان مستقل و راه آن پس از در اصلی قبرستان است. دارای صحن و گنبد سبز و شبستان نسبتاً بزرگی است. اطراف مقبره و مرقد او که در سال ۱۳۳۰ قمری بازسازی شده دیواری کشیده‌اند که آن را از گورستان مستقل و مجزا ساخته‌اند.
من نهاده سر به دیواری ز غم از گذشته در فسوس و در ندم
«استرادیواریوس» لفظ لاتین شدهٔ نام استرادیواری است که-گاه به شکل خلاصه شدهٔ «استراد» -برای اشاره به سازهای ساخته شده توسط خانوادهٔ استرادیواری به‌کار می‌رود.
مزن ای بی وفا سنگ ستم بر سر مرا چندان که دیواری برآید گرد من راه ستم گیرد
میان مردم و یا جوج ظلم دیواری کشیده عدل تو مانند سد اسکندر
برکشیده علم به دیواری بر سرش بیشه در بنش غاری
او یا یکی از ویولن‌های آنتونیو استرادیواری به نام «لودویگ» که در سال ۱۷۲۴ در کرمونا ساخته شده بود، و دو ویولن از جوزپه گوارنری به اجرای برنامه می‌پرداخت.
ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری وز روی تو در عالم هر روی به دیواری
و هم این عمّی روایت کند کی ابویزید گفت اندیشه همی کردم که از خدای تعالی بخواهم که کفایت گرداند مرا مؤنت زنان و مؤنت شکم پس گفتم چون روا باشد مرا این خواستن از خدای تعالی و پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وسَلّم نخواست من نیز نخواهم پس خدای تعالی مرا کفایت کرد، اگر زنی بینم یا دیواری هر دو یکسان است.