دیرند

معنی کلمه دیرند در لغت نامه دهخدا

دیرند. [ رَ ] ( ص ) دیرپای. ( یادداشت مؤلف ). بمعنی دیریاز است که دراز است. ( برهان ). دیرنده. به معنی دیریاز و دراز. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). طویل. ( یادداشت مؤلف ) :
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا در او دو چشم بینا.رودکی. || مدت دراز. || درازی زمان. ( برهان ) ( آنندراج ). || کهن و قدیم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) دهر و زمان که دنیا و مقدار حرکت فلک اعظم باشد. ( برهان ). دهر و زمان. ( صحاح الفرس ). دهر. ( اسدی ). بگمان من دیرند بمعنی دیرنده و دیرپای است و بکنایه دنیا مراد است. ( یادداشت دهخدا ) :
یا فتی ! تو بمال غره مشو
چون تو بس دید و بیند این دیرند.رودکی.|| تعویذ و بازوبند. ( برهان ) :
ایا سرو من در تک و پوی آنم
که دیرندآسا بپیچم بتو بر.رودکی.- دیرند خدای ؛ نام فرشته ای است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه دیرند در فرهنگ معین

(رَ ) (ق . ) ۱ - مدت دراز. ۲ - بادوام .

معنی کلمه دیرند در فرهنگ عمید

۱. دهر، روزگار.
۲. (صفت ) دراز و دیرباز، مدت دراز، روزگار دراز.
۳. (صفت ) دیرکننده و دیرپای، بادوام، دیرنده: شبی دیرند و ظلمت را مهیا / چو نابینا در او دو چشم بینا (رودکی: ۵۴۷ ).

معنی کلمه دیرند در فرهنگ فارسی

دهر، روزگار، دراز، دیرباز، مدت دراز، روزگاردراز
۱ - دیر باز مدت دراز . ۲ - دهر زمانه . ۳ - دیر پاینده با دوام .

معنی کلمه دیرند در ویکی واژه

مدت دراز.
بادوام.

جملاتی از کاربرد کلمه دیرند

چوپاسی از شب دیرنده بگذشت برآمد شعریان از کوه موصل
بیچارهٔ توفیقند، هم صالح و هم طالح درماندهٔ تقدیرند، هم عارف و هم عامی
مشک می رنگ، بر سمن چه زنی شب دیرند، بر بدن چه زنی
همه چشم چراغ این دیرند راهب آسا همیشه در سیرند
چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند همه خزانه اسرار من خراب کنند
یافتی چون که مال غره مشو چون تو بس دید و بیند این دیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند که سگان در دیرند خریدار مرا
چو آفتاب نهان شد نهان شد از دیده نیام او شب دیرنده تیره بود مگر
گشته تا زانو به سرگین در ز کعب راستی را از در دیرند و لعب
دندان گرگ پیر چو افتاده از دهن‬ ‫قورد قوْجالیب ، چکدیرنده دیشینی‬