دیدن

دیدن

معنی کلمه دیدن در لغت نامه دهخدا

دیدن. [ دی دَ] ( مص ) مصدر دیگر آن به قیاس بینیدن و اسم مصدرش بینش است. ( از یادداشت مؤلف ). نگریستن. رؤیت کردن. نگریدن. نگاه کردن. نظر انداختن. عیان. معاینه. مقابل آگهی یافتن و خبر. ابصار. لحاظ. ملاحظه. رؤیة. رؤیان. مشاهده. ( یادداشت مؤلف ). رؤیت آنچه برابر چشم است. عمل قوه بینائی و بیننده در منعکس ساختن مُبصَر در مُبصِر :
تا کی دوم از گرد در تو
کاندر تو نمی بینم چربو
ایمن بزی اکنون که بشستم
دست از تو به اشنان و کنشتو.شهید.ای چون مغ سه روزبگور اندر
کی بینمت اسیر به غور اندر.منجیک.مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت.رودکی.در راه نشابور دهی دیدم بسی خوب
انکشبه او را نه عدد بود و نه مره.رودکی.اندی که امیر ما باز آمد پیروز
مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید
پنداشت همی حاسدکو باز نیاید
باز آمد تا هر شفکی ژاژ نخاید.رودکی.پوپک دیدم بحوالی سرخس
بانگک بر برده به ابر اندرا.رودکی.چادرکی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا.رودکی.به چشمت اندر بالار ننگری تو بروز
به شب بچشم کسان اندرون ببینی کاه.رودکی.ستاره ندیدم ندیدم رهی
بدل زاستر ماندم از خویشتن.ابوشکور.ناهید چون عقاب ترا دید روز صید
گفتا درست هاروت از بند رسته شد.دقیقی.آن ریش پر خدو بین چون ماله پت آلود
گویی که دوش بر وی تا روز گوه پالود.عماره.تا همی آسان توانی دید
آسمان بین و آسمانه مبین.عماره.بدیدن فزون آمد از آگهی
هی یافت زو فر شاهنشهی.فردوسی.مرا دیده ای روز ننگ و نبرد
بمیدان کین با دلیران مرد.فردوسی.اگر سیرنامد ز پیکار من
ببیند دگر باره دیدار من.فردوسی.مرا از هنر موی بد در نهان
که آن راندیدی کس اندر جهان.فردوسی.چنین گفت جمشید روشن روان
ندیدم چو ضحاک من پهلوان.فردوسی.چو نزدیک تخت سیاوش رسید
بگفت آنچه گفتند و دید و شنید.فردوسی.یکی مرد بینی تو با دستگاه

معنی کلمه دیدن در فرهنگ معین

(دَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - نگاه کردن . ۲ - زیارت کردن . ۳ - عیادت کردن . ۴ - صلاح دانستن ، مصلحت دیدن .
(دَ دَ ) [ ع . دیدان ] (اِ. ) خوی ، عادت ، روش .

معنی کلمه دیدن در فرهنگ عمید

نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن.
خوی، عادت، دٲب، روش.

معنی کلمه دیدن در فرهنگ فارسی

نگریستن، دیدارکردن، نظر، بصیرت، بیننده، بینش
( مصدر ) ( دید بیند خواهد دید ببین بیننده بینا دیده بینش ) ۱ - نگاه کردن نگریستن . ۲ - زیارت کردن . ۳ - عیادت کردن .
مصدر دیگر آن به قیاس بینیدن و اسم مصدرش بینش است .

معنی کلمه دیدن در دانشنامه عمومی

دیدن (مجموعه تلویزیونی). دیدن ( انگلیسی: See ) مجموعهٔ تلویزیونی آمریکایی در ژانر علمی–تخیلی درام به تهیه کنندگی و پخش اپل تی وی پلاس است. این سریال با بازی جیسون موموآ در نقش اصلی همراه است. فیلمنامه دیدن توسط استیون نایت نگاشته شده و به وسیلهٔ فرانسیس لارنس کارگردانی شده است. فصل اول مجموعه از ۱ نوامبر ۲۰۱۹، به تعداد هشت قسمت پخش شد. فصل سوم و آخر در سال ۲۰۲۲ به اتمام رسید. نظرات منتقدان به این مجموعه عموماً ضد و نقیض بود.
در اوایل قرن ۲۱ کره زمین آلوده به ویروسی مرگبار می شود و جمعیت انسان ها به زیر ۲ میلیون نفر کاهش می یابد؛ ۲ میلیون نفری که اگرچه زنده مانده اند ولی قدرت بینایی خود را از دست داده و کور شده اند. کوری به صورت موروثی به نسل های بعد انتقال پیدا می کند و چند قرن پس از این رویداد، انسان ها به زندگی قبیله ای بازگشته اند. جامعهٔ نو تلاش می کند راه هایی برای زنده ماندن و شکار در حالت نابینایی پیدا کند. در این حال، همسر یک جنگجوی کور به نام بابا واس، از مردی دیگر دوقلوهایی را به دنیا می آورد که توان بینایی دارند. بینایی در بین انسان های این زمان، جرمی است نابخشودنی که مرگ تاوان آن است و آن ها اعتقاد دارند که روشنایی فقط مخصوص خداست.
• جیسون موموآ در نقش بابا واس، رهبر قبیلهٔ آلکِنی، همسر ماگرا، پدرخوانده هانیوا و کوفون
• الفری وودارد در نقش پاریس، یک ارشد خردمند و از اعضای قبیلهٔ آلکِنی
• هرا هیلمار در نقش ماگرا، یک تازه وارد به قبیلهٔ آلکِنی، مادر کوفون و هانیوا، و همسر بابا واس
• سیلفیا هوکس در نقش ملکه کین، فرمانروای پادشاهی پایا
• کریستیان کامارگو در نقش تاماکتی جون، ژنرال جادوگریاب و رهبر ارتش ملکه کین
• جاشوآ هنری در نقش جرلامارل، پدر واقعی هانیوا و کوفون، بنیان گذار خانه روشنایی
• آرچی مَدِکو در نقش کوفون، پسر ماگرا و جرلامارل که توانایی دیدن دارد
• نستا کوپر در نقش هانیوا، دختر ماگرا و جرلامارل که توانایی دیدن دارد
• موژان آریا در نقش گتر بکس، عضو غیرقابل اعتماد در آلکنی
• دیو باتیستا در نقش ژنرال ادو واس، رهبر تریوانتیس، برادر بابا واس

معنی کلمه دیدن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دریافتن چیزی با چشم را دیدن (رؤیت؛ مشاهده) گویند. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، تجارت، نکاح و شهادات سخن گفته اند.
حقیقت دیدن (رؤیت) ادراک مرئی (شی ء دیده شده) با چشم است؛ بدین جهت با نگاه کردن (نظر)- که حقیقت آن، دوختن چشم به طرف مرئی است، اعم از آنکه آن را ببیند یا نبیند- تفاوت دارد.
دیدن در باب طهارت
احکام مربوط به دیدن در باب طهارت
← دعا هنگام دیدن جنازه
احکام مربوط به دیدن در باب صلات
← دیدن امام از شرائط نماز جماعت
...

معنی کلمه دیدن در ویکی واژه

دیدن
دیدن /دَیْدَنْ/
فرایند دریافتن چیزی با چشم/توانایی بینایی، معمولا بشکل ناخواسته/غیر منتظره: دیدن یه دوست قدیمی در خیابان خیلی باحال است. واژه دیدن معادل ابجد 68 تعداد حروف 4 تلفظ didan ترکیب (مصدر متعدی) [پهلوی: ditan] مختصات (دَ دَ) [ ع . دیدان ] (اِ.) منبع فرهنگ فارسی معین
چیزی/کسی را، معمولا بشکل ناخواسته/غیر منتظره، با چشم یا توانایی بینایی دریافتن: دوستانم را در صف دیدم. پسر هه را سر کوچه دیدم. یه نفر را دیدم که داشت صندوق را دستکاری می‌کرد.
[به دیدن کسی رفتن] عیادت کردن: من به دیدن رفیق بیمارم رفتم.
نگریستن؛ نگاه کردن:
همه‌ی رفتارهایت را داشتم می‌دیدم.
صلاح دانستن: درمیان گذاشتن اش با پلیس را بهتر دیدم [دانستم].
خوی، عادت، روش
حلاج کننده، حلاج‌گر؛ حلاجی.

جملاتی از کاربرد کلمه دیدن

فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم بس که می آیدم از دیدن بالای تو خوش
زبانم لال شد در دیدن لا کسی می لا نبیند اینست سودا
وصالت یافت آنکو شرع بگزید رسید از دید تو در دیدن دید
از نقاط دیدنی اصلی این استان آرامگاهی است به نام گنبد مناس.
بزرگان که دیدند ببر مرا همان رخش غران هژبر مرا
چشمم ز پی دیدن روی تو بود بی روی تو گر چشم نباشد کم چشم
گر ز نادیدنش نه رسم عزاست؟ چشم شاهین سیاه پوش چراست؟!
سالش از پانزده و شانزده نگذشته هنوز چون توان دیدن آن عارض چون سیم سیاه
دلم را در خم زلفش بدیدند از آنجا گوی و چوگان آفریدند
چون زره گرچه همه تن چشمم نه به دیدن بصری خواهم داشت
از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن نداشت در زمان ما بساط خویش برچیدن نداشت