دیدبانی. [ دی دَ / دْ ] ( حامص مرکب ) عمل دیدبان : چو آن سرو روان شد کاروانی ز تاک سرو میکن دیدبانی.حافظ.
معنی کلمه دیدبانی در فرهنگ فارسی
عمل دیدبان .
معنی کلمه دیدبانی در فرهنگستان زبان و ادب
{look-out , look-outs} [حمل ونقل دریایی] استفاده از تمامی وسایل و تجهیزات موجود اعم از دیداری و شنیداری برای پایش خطرات احتمالی در اطراف کشتی {observation} [علوم جَوّ] برآورد یک یا چند عنصر هواشناختیِ معرف حالت جوّ متـ . دیدبانی وضع هوا weather observation
جملاتی از کاربرد کلمه دیدبانی
چه آن کز وی نیوشد مهربانی چه آن کز کور جوید دیدبانی
گفتمش ای دیده سودایی چنین کار تو نیست بر فراز قلعه دل دیدبانی مشکل است
چرا از دیو جستم مهربانی چرا از کور جستم دیدبانی
خورشید را که از حَشَمت یک سواره ای است قانع به دیدبانی این سبز منظره
هست شخص تو ز اجسام زمین ، لیکن یقین خیل اجرام فلک را دیدبانی چون و نیست
یک عملیات موفقیتآمیز توسط قطعهٔ نظامی کوچک بر علیه ماداخیلها در توچی-پاس انجام میشود. چهار برج دیدبانی پشتونها توسط نیروهای نظامی ویران میشود و از طرف پشتونها هیچ مقاومتی صورت نمیگیرد. این عملیات به دلیل این صورت میگیرد که خیلها نپذیرفتند تا چند سردسته جنگجوها که در حمله شنیع/ زشت ۱۸۹۷ در میزار متهم بودند را تسلیم نمایند.
شهباز اوج حشمت بی قدر دیدبانی بی نام و بی نشانی
درآمد ز در دیدبانی پگاه که غافل چرا گشت یکباره شاه
چه خوزانی به گاه دایگانی چه نا بینا به گاه دیدبانی