دوزی
معنی کلمه دوزی در فرهنگ فارسی
رو دوزی . تو دوزی .
جملاتی از کاربرد کلمه دوزی
دلا چو دیده بدوزی ز دید هر دو جهان چو شاهباز کنی دیده بر رخ شه باز
افسوس که بخت دل فروزیت نبود جز پرده دری و دیده دوزیت نبود
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
قبای قاقم ای فرا بقد صوف کوتا هست مگر از قندس آری وصله بر دامنش دوزی
دریاب که هم روزی بودم ز سر سوزی با چون تو جگر دوزی روزی به شب آورده
گفته شده زمانی که ابوذر در منطقه شام آن زمان که شامل همه یا قسمتی از لبنان فعلی نیز میشده است ضمن مبارزه با ثروت اندوزی های معاویه شیعه را در آنجا تبلیغ میکرده و شیعه شدن شیعیان لبنان به سبب فعالیت های ابوذر بوده است.
چه غم ار به تیر غمزه دل قبریت بدوزی دل مرغ کشته را خود غم بابزن نباشد
چون هدف هر کس که شد در خاکساریها علم هر کجا تیر جگردوزی بود در خاک اوست
شهر اسپکه، یکی از مراکز سوزندوزی در استان سیستان و بلوچستان است.
خویش را چه میسوزی زهد را بر آتش ریز کیسها چه میدوزی نقدها ترا رامست
از درون آهی جگر دوزی کشید اشک او رنگین تر از خون شهید
همه شاه دوزی همه ماه سوزی همه وای وایی همههای و هویی
این گالری یک نمایشگاه متمرکز بر مشکلات جمعیت جهانی قورباغههاست که تلاش میکند نشان دهد که چگونه مردم میتواند به حفاظت از قورباغهها و دوزیستان کمک کنند. این گالری شامل ۲۶ گونه از دوزیستان از سراسر جهان است.