دواعی. [ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ داعیة به معنی سببها. اسباب. انگیزه ها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).به معنی خواهشها و باعثهاست. ( از آنندراج ) ( از غیاث ) : از موجب نفرت و دواعی وحشت استعلام کرد.( ترجمه تاریخ یمینی ). دواعی همت و بواعث نهمت ایشان محرک عزم و محرص قصد سلطان شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). عوادی فتنه و دواعی محنت ایام فترت به حسن ایالت و یمن کفایت او منقطع شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). - دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. ( یادداشت مؤلف ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
سبب ها، انگیزه ها، جمع داعیه، حوادث روزگار ( اسم ) جمع داعیه سببها اسباب انگیزه ها .
معنی کلمه دواعی در ویکی واژه
جِ داعیه ؛ سببها، انگیزهها.
جملاتی از کاربرد کلمه دواعی
و گفته اند تنها شدن بخلوت جامع تر بود دواعی سلوت را.
شیخ الاسلام گفت: که شیخ بوعبداللّه باکو٭ گفت: که از شیخ بوعبداللّه خفیف پرسیدند: که تصوف چیست؟ گفت تصفیة القلوب عن موافقة البریه و مفارقة اخلاق الطبیعة و اخماد صفات البشریة و مجانبة دواعی النفسانیة و منازلة صفات الروحانیة «والنطق بالعلوم الحقیقة واستعمال ما هو اولی علی السرمدیة» والنصح لجمیع الامة والوفاء اللّه علی الحقیقة و اتباع الرسول فی الشریعة.
اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ» ای اذا اراد اللَّه بقوم سوء وفر دواعیهم حتّی یعلموا و یختاروا ما فیه بلاؤهم فیمشوا الی هلاکهم بقدمهم. کما قال قائلهم:
این سخن عظیم سخت میآمد بر اصحاب بشر. گفت: جواب بشنوید. آنگه گفت: فقرا سه قسم اند: یک قسم آنند که هرگز سوال نکنند و اگر بدهندشان نیز نگیرند، این قوم روحانیان اند که چون خداوند را سوال کنند هرچه خواهند خدا بدهد، و اگر سوگند به خدای دهند در حال حاجت ایشان روا شود. یک قسم دیگر آنانند که سوال نکنند و اگر بدهند قبول کنند و این قوم از اوسط اند، و ایشان بر توکل ساکن باشند برخدای تعالی، و این قوم آنها اند که بر مائده ای خلد نشینند. و یک قسم آنند که به صبر نشینند و چندانکه توانند وقت نگاه دارند، و دقع دواعی میکنند.