دهک

دهک

معنی کلمه دهک در لغت نامه دهخدا

دهک. [ دَ ] ( ع مص ) آس کردن چیزی را و شکستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || پا سپر کردن زمین را. || آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
دهک. [ دُ هَُ ] ( ع اِ ) ج ِ دهوک. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به دهوک شود.
دهک. [ دِ هََ ] ( اِ مصغر ) مصغر ده. ده کوچک و قریه کوچک. ( ناظم الاطباء ).
دهک. [ دِ هََ] ( اِخ ) قلعه ای که مسعودسعد سالی چند بدانجا زندانی بود که با حبس قلعه سو هفت سال می شود :
هفت سالم بسود سو و دهک
پس از آنم سه سال قلعه نای.مسعودسعد.
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) شعبه ای است از طایفه سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان مرکب از 50 خانوار. ( از یادداشت مؤلف ). طایفه ای از طوایف ناحیه سراوان کرمان. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 98 ).
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. واقع در 12هزارگزی معلم کلایه. آب آن از دره خرم رود تأمین می شود.سکنه آن 203 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران. واقع در 17هزارگزی علیشاه عوض. سکنه آن 123 تن. آب آن از قنات و رود کرج تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). نام قریه ای است به ری. ( از قاموس ).
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش حومه شهرستان شهرضا. واقع در 19/5هزارگزی جنوب خاوری شهرضا. دارای 311 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 10هزارگزی جنوب درمیان. دارای 160 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات. طوایف بهلولی ، احمدی ، حاجی حقداد در اطراف این قریه سکنی دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
دهک.[ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جلال آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 5/5هزارگزی جنوب باختری بابل. دارای 180 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه کاری تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
دهک. [ دِ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 59هزارگزی شمال باختری شوسف. دارای 200 سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه دهک در فرهنگ فارسی

قریه ای بود میان زرنگ ( سیستان ) وبست .
قلعه ای که مسعود سعد سلمان سالی چند بدانجا زندانی بود .

معنی کلمه دهک در دانشنامه عمومی

دهک (نهبندان). دهک، مرکز بخش سرداران و روستایی در دهستان عربخانه شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۸۲۶ نفر ( در ۲۴۳ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه دهک در ویکی واژه

قشر اقتصادی. طبقات اقتصادی در جامعه، از دهک بالا تا دهک پایین جامعه.

جملاتی از کاربرد کلمه دهک

مساحت استان ۴٬۰۶۶ کیلومتر مربع است و ۳۴ دهستان دارد که از این میان بیش از نیمی دهکده‌های با کمتر از ۲۰۰ نفر جمعیت هستند.
باور عمومی بر این است که یک فرماندار محلی به نام «دون فرانسیسکو کوئروو ای والدِس» این شهر را که در آغاز دهکده‌ای بیش نبود به افتخار «دون فرانسیسکو فرناندز دلا کوئوا ای انریکه د کابررا»، که از ۱۶۵۳ تا ۱۶۶۰ نایب‌السلطنه منطقه «اسپانیای نو» بود نامگذاری کرده‌است.
ملک تبه گردد از تطاول سلطان دهکده ویران شود ز جور کدیور
هرگز ازین دهکده مردی نخاست اهل دلی صاحب دردی نخاست
جز گونه‌های زرد و لبان سپید رنگ دیگر به شهر و دهکده سیم و زری نماند
تو همه کاخ طرب سازی و خاقانی را در همه تبریز اندهکده‌ای بینم جای
تا دهک راه سخت شوریده ست جفت عقلی تو و عدیل هنر
۲۳۵ روستا و ۹۷۱ دهکده در این استان قرار دارند.
همان به که گویند از این دهکده «‌نه خانی اویده نه خانی رده‌»
آرن بورن دهکده ای در شهرستان لندکرایسه کاسلو در ایالت هسن آلمان است.
‫با کودکان دهکده می باختم قِمار‬ ‫چاققیشدیریب ، سینانلارین سوْیاردیق‬
نشسته بودم در کنج خانه ای بدهک به دولت تو مرا بود سیم و جامه و نان
صلای رحلت شب داد و طلعت خورشید خروس دهکده از صیحه سحرگاهی
هیچ مترس احمق و ابله پرست چون تو درین دهکده گمره پرست