دهنده

دهنده

معنی کلمه دهنده در لغت نامه دهخدا

دهنده. [ دَ هََ دَ / دِ ] ( نف ) که چیزی را دهد. آنکه چیزی را به کسی بدهد. آنچه دهد. مقابل گیرنده ؛ دستگاه دهنده. مقابل دستگاه گیرنده در برق و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). || عطاکننده. ( ناظم الاطباء ). معطی. باذل. بخشنده. ( یادداشت مؤلف ). معطیه. ( از منتهی الارب ) :
نیل دهنده تویی به گاه عطیت
پیل دمنده به گاه کینه گزاری.رودکی.- دهنده بی منت ؛ خدای تعالی. ( یادداشت مؤلف ).
|| زن فاحشه و قحبه. ( ناظم الاطباء ).
دهنده. [ دَ هََ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن. واقع در 4/5هزارگزی شمال صومعه سرا متصل به راه فرعی اتومبیل رو کسما به کله سر. دارای 286 تن سکنه. آب آن ازرودخانه ماسوله. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

معنی کلمه دهنده در فرهنگ عمید

کسی که چیزی به دیگری بدهد.

معنی کلمه دهنده در فرهنگ فارسی

که چیزی را دهد .

معنی کلمه دهنده در فرهنگستان زبان و ادب

{donor} [فیزیک] ناخالصی ای که به نیم رسانای خالص افزوده می شود تا به نوار رسانش الکترون بیشتری بدهد

معنی کلمه دهنده در دانشنامه عمومی

دهنده (نیم رسانا). دهنده ( به انگلیسی: Donor ) به اتمی گفته می شود که اگر به عنوان آلاینده به نیم رسانا افزوده شود، نیم رسانای نوع - اِن درست می کند.
برای نمونه، اگر به نیم رسانای سیلیسیمی ( سیلیسیم در گروه چهار جدول تناوبیست ) ، آلاینده از گروه پنجم مانند فسفر، آرسنیک، آنتیموان یا بیسموت افزوده شود، این آلاینده جای سیلیسیم را در ساختار می گیرد. از ۵ الکترون در لایه آخر این آلاینده ها برای ایجاد پیوند باشنده هستند، ۴ تا با سیلیسیم همسایه پیوند می دهند. الکترون پنجم بدون پیوند و آزادانه در ساختار می مانند و می تواند حامل بار الکتریکی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دهنده

گفت از روزی دهنده بازپرس روزیم او میدهد زو راز پرس
نشان دهنده لیگاند چهار پروتون از دست داده می‌باشد.
به یزدان روزی‌دهنده گرای که کردست گرنده گردون به پای
بیان صورت حال آنقدر مرا کافیست کنون تو دانی و روزی‌دهندهٔ دد و دام
خواهی که جا دهنده معراج عزتت با خلق گرم روی تر از آفتاب باش
یک جوهر ترکیب دهنده‌است و مصور یک جوهر ترکیب پذیر است و مصور
به عهد شیب ز همخوابه عقیم‌الطبع به حضرت زکریا دهنده یحیا
یقین دان که روزی دهنده قویست مدار از طمع طبع را منقلب
شفا دهندهٔ امراض مزمن کفر است ز فیض نام خدا لااله الا الله
تسکین دهندهٔ فتن آخر الزمان شویندهٔ رخ ظفر از گرد انقلاب
دوم: آنکه شکر خدا را کند و حق آن شخص دهنده را نیز بشناسد، و او را دعا و ستایش کند.
افسانک‌ها در یک اسطوره مانند ملکول‌ها در یک بدن هستند و پاره‌های شکل‌دهندهٔ آنند.