دهقنت. [ دَ / دِ ق َ ن َ ] ( ع اِمص ) دهقنه. کشاورزی و کار با زراعت. ( غیاث ). کشاورزی. فلاحت. زراعت. ( یادداشت مؤلف ). دهقنة. دهقنة. [ دَ ق َ ن َ ] ( ع اِمص ) کشاورزی و کار با زراعت. ( آنندراج ). و رجوع به دهقان و دهقنت شود. دهقنة. [ دَ ق َ ن َ ] ( ع مص ) دهقان گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه دهقنت در فرهنگ معین
(دَ قَ نَ ) [ ع . دهقنة ] (اِمص . )۱ - صاحب ده بودن ، دهداری . ۲ - ریاست ده ، کدخدایی .
معنی کلمه دهقنت در فرهنگ عمید
۱. کدخدایی، ریاست ده. ۲. کشاورزی.
معنی کلمه دهقنت در فرهنگ فارسی
دهقانی، کدخدایی، کشاورزی، ریاست ده ( اسم ) ۱ - صاحب ده بودن دهداری . ۲ - ریاست ده کدخدایی . ۳ - کشاورزی زراعت .
معنی کلمه دهقنت در ویکی واژه
صاحب ده بودن، دهدا ریاست ده، کدخدایی.
جملاتی از کاربرد کلمه دهقنت
دهقنت پیشه گیر و قانع باش تا ببینی که چیست تأثیرش
مرا نیمه نانی که در خور بود بدست آورم از ره دهقنت
طریق دهقنت آمد گزیده که دهقان ندرود جز آنکه کارد
دهقنت پیشه گرفت ابن یمین تا هم از کشت خودش آرد بار
همچنین زمین قالب انسان را استعداد آن دادهاند که چون تخم روحانیت بدهقنت «و نفخت فیه من روحی» دروی اندازند و بآفتاب عنایت و آب شریعت پرورش دهند از ان ثمرات قربت و معرفت چندان بردارند که در وهم و فهم و عقل هیچ آفریده نگنجد و بیان هیچ گوینده بکنه آن نرسد الا بدان مقدار فرمود که «اعد دت لعبادی الصالحین مالاعین رات و لا اذن سمعت ولا خطر علی قلب بشر».
بدانک دهقنت و زراعت بازرگانی است با خدای و بهترین جمله و صنایع و مکاسب است. اگر کسی بوجه خویش کند. و اگر کسی را نظر معرفت بخشند باز بیند که خلافت حق است در صفت رزاقی و چون از سر نظر و بصیرت کسی بدین کار مشغول شود ثواب او را نهایت نبود و مراتب و درجات بلند یابد.
و چون دهقان تخم از انبار بیرون دهد بدان نیت دهد که تخم آخرت میکارم نه تخم دنیا و این بدان معنی بود که نیت کند که چون حق تعالی این تخم را پرورش دهد و ارتفاعی حاصل شود هر کس از آدمی و غیر آن که از آن بخورد جمله را حلال کردم. بلکه آن نیت کندکه خلق خدای بقوت محتاجاند از انسان و حیوان و هر کس انی دهقنت نتوانند کرد من از برای رضای حق بخدمت ایشان مشغول میشوم تا بعبودیت حق در صورت خدمت خلق او قیام نمایم.
خرم آن مزرعه دل که در او این کارند بیسعادت که چنین دهقنت از دست بهشت
پس آنجا که مزارعت تخم روحانیت است که از انبار خاص «من روحی» بیرون آرند و بدهقنت «و نفخت فیه من روحی» در زمین قالب انسانیت می اندازند در پرورش آن تخم تا بکمال ثمرگی رسد- و آن مقام معرفت است- بنگر تا چه آلات و ادوات و اسباب بکارباید تا مقصود بحصول پیوندد.