دم سرد

معنی کلمه دم سرد در لغت نامه دهخدا

دم سرد. [ دَ س َ ] ( ص مرکب ) که دارای باد سرد است. که هوای سرد دارد. با باد و هوای سرد :
شبی دم سرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.نظامی. || کسی که سخن بی اثر می گوید. ( ناظم الاطباء ). کنایه از کسی که سخنش درنگیرد. ( آنندراج ) :
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم.حافظ.

معنی کلمه دم سرد در فرهنگ معین

( ~. سَ ) (ص . ) مأیوس ، ناامید.

معنی کلمه دم سرد در فرهنگ عمید

کسی که کلامش در دیگری اثر نکند.

معنی کلمه دم سرد در فرهنگ فارسی

که دارای باد سرد است .

معنی کلمه دم سرد در ویکی واژه

مأیوس، ناامید.

جملاتی از کاربرد کلمه دم سرد

دیده بر راه مانده با دم سرد تاز لشگر کجا برآید گرد
ز عشق قطره چاتک بادم سرد رقابت با صدف چون مور می کرد
گفتم چشمم گفت که بس بی آبی گفتم نفسم گفت مکن دم سردی
ز تند بادادم سردم ار نترسیدی فلک براندی بر اب چشم من زورق
اندیشه عشقت دم سرد آرد بار تخم هوست میوه درد آرد بار
عقل اگر پند می ‌دهد مشنو چه شنوی وعظ واعظ دم سرد
روا مدار که عازج شوند ماهی و مرغ بر اشگ گرم و دم سرد صبحگاهی من
فسرده از دم سرد خزان نخواهی شد به آه گرم گل خود اگر گلاب کنی
خنک شمامه فروش نسیم باد سحر که می زند دم سرد از هوای بواسحق
برگ سبزی که نگیرد ز بهاران خط راه از دم سرد خزان نغمه رخصت شنود