دلپذیری. [ دِ پ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دلپذیر. مطبوع بودن. مرغوب بودن.دلخواه بودن. دلنشین بودن. محبوب بودن : هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد.حافظ.
معنی کلمه دلپذیری در فرهنگ فارسی
حالت و کیفیت دلپذیر
جملاتی از کاربرد کلمه دلپذیری
هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد
از گوش پیشتر به دل مستمع رسد از دلپذیریی که بود در کلام من
ما عاشق رند دلپذیریم ما ساقی مست دلپذیریم
روستای آکوجان در درهای خوش منظره و خوش آب و هوا استقرار یافتهاست. پیرامون روستا را کوههای سر به فلک کشیده و درههای سرسبز قرار گرفتهاست. باغات انبوه فندق، گردو و ذغالاخته و جریان رودهای روان که از کوههای اطراف سرچشمه میگیرند، جلوة دلپذیری به قلمرو و چشماندازهای این روستای کوهستانی بخشیدهاست.
به نزد عقل ز حیوان کم است انسانی که نبودش اثر از دلپذیری آواز
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری در دست خوبرویان دولت بود اسیری
چلبی، تو شاه و میری، چلبی، تو دستگیری چلبی، تو دلپذیری، چلبی بزی انطمه
آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری آرد به دوستداران پیغام دلپذیری
ندارد هیچ سیب این دلپذیری خلاف است آن که آرد سیب، سیری
نخستین کتاب او «اندیشههای شاعرانه و مذهبی» در سال ۱۸۲۰ (سی سالگی) منتشر شد و در سال ۱۸۲۳ «اندیشههای تازه» را منتشر نمود. شعر فلسفی و هماهنگ و موزون او به سبب تازگی و زیبایی و دلپذیری خاصی که داشت مردم را متوجه وی ساخت. در سال ۱۸۳۰ «هماهنگیها» را انتشار داد اشعار این کتاب بیشتر جنبه اندیشه داشت تا جنبه غزلسرائی. او «سقوط یک فرشته» و «ژوسلین» را هم در سال ۱۸۳۷ منتشر کرد و آخرین اثر شعری او بنام «برگزیدهها» است که در سال ۱۸۳۹انتشار یافت. بهترین اثر شعری لامارتین «دریاچه» است که خودش هم به آن علاقه داشت.
با وجود توسعه اقتصادی، کشاورزی در این استان به صورت بخش مهمی از فرهنگ استان باقی ماندهاست. ساکنین اولیه این استان با مشقت فراوان دست به دست هم دادند و با پاکسازی زمینها آن را به سرزمینی حاصلخیز تبدیل ساختند و این رویّه تابهحال ادامه داشتهاست. اگرچه امروز این منطقه به استانی مدرن و شهری تبدیل گشته ولی روحیهٔ سنتی کشاورزی فضای دلپذیری به این استان بخشیدهاست.
ارول گارنر اجراهای بسیار دلپذیری از نغمههای استاندارد جاز دارد. آهنگ معروف «میستی» که او ساخت، اکنون خود یکی از استانداردهای جاز آمریکا است.