دلب

معنی کلمه دلب در لغت نامه دهخدا

دلب. [ دُ ] ( ع اِ ) درختی است بزرگ با برگهای عریض و پهن ، این درخت بدون شکوفه و میوه است. ( از اقرب الموارد ). چنار. ( دهار ). درخت چنار را گویند و به عربی برگ آنرا ورق الدلب خوانند. ( از برهان ). درخت چنار. ( الفاظ الادویة ). به پارسی صنار گویند و به شیرازی چنار خوانند. ( از اختیارات بدیعی ). لیث گوید درخت عیشام را عرب دلب گوید و درست آن است و درخت چنار است. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ). رجوع به چنار شود. || جنسی اند ازسودان و سیاهان ، یکی آن دلبة. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه دلب در فرهنگ معین

(دُ ) [ ع . ] (اِ. ) چنار.

معنی کلمه دلب در فرهنگ عمید

درخت چنار.

جملاتی از کاربرد کلمه دلب

پیش دلبر بنهادن سر سرمست سزا است سر او را کف معشوق بمالیده خوش است
الشیخ یوسف (به عربی: الشیخ یوسف) یک روستا در سوریه است که در استان ادلب واقع شده‌است. الشیخ یوسف ۲٬۸۳۱ نفر جمعیت دارد.
از سیمبری که هست دلبر از بهر قلاده عنبر آییم
روسکا در هایدلبرگ به دنیا آمد. او از ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ در دانشگاه فنی مونیخ مشغول به تحصیل شد و پس از آن وارد دانشگاه فنی برلین شد. او در سال ۱۹۳۱، نشان داد که یک سیم پیچ مغناطیسی می‌تواند به عنوان یک لنز الکترونی عمل می‌کنند.
چو دل با دلبری آرام گیرد ز وصل دیگر کی کام گیرد
با آنکه دو چشم شوخ او عربده جوست در شوخی و دلبری خم ابروی اوست
القنیة (به عربی: القنیة، إدلب) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان ادلب واقع شده‌است.
افتاد دلبری ز قفای دلم ببین صیاد زیرکی ز پی صید غافلی
ادلبسن ۷۵٫۸۵ کیلومترمربع مساحت دارد ۱۸۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
چرا آن دلبر طنّاز باری پری وار از دو چشم ما نهان شد
دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد که تواند که دل از قامت تو بردارد
بی دلی باید که با دلبر به هجران و وصال نعره ها بی هش زند اندوهها بی غش خورد
روز کین کشور گشا از قاهری روز صلح از شیوه های دلبری
دلبستگی نماند به وارستگی مرا وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
ابلین (به عربی: إبلین) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان ادلب واقع شده‌است. ابلین ۲٬۹۴۹ نفر جمعیت دارد.