دفترداری

معنی کلمه دفترداری در لغت نامه دهخدا

دفترداری. [ دَ ت َ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل دفتردار. ( فرهنگ فارسی معین ). || عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب بموجب دستورهای حسابداری. ( لغات فرهنگستان ). فن و حرفه ثبت مرتب و منظم معاملات پولی بطوری که در دوره معینی نوع معاملات و تاریخ وقوع و مبالغ آنها را و نیز موارد سود و زیان را نشان دهد. بعلاوه دفترداری صحیح باید وضع مالی یعنی مبالغ دارائی و بدهی و ارزش ویژه یک سازمان تجارتی را در پایان دوره نشان دهد. ثبت در ستونهای معینی برای تاریخ و مبلغ و توضیح معامله انجام می گیرد. معمولاً برای ثبت مبلغ معاملات دو دسته ستون بکار میرود، یکی ستون بدهکار، که مختص ثبت دارائیها و هزینه ها و مطالبات است ، ودیگری ستون بستانکار، برای وارد کردن دین و بدهی و درآمدها. ثبت هر معامله ای در دفاتر مستلزم ثبت مبلغ آن معامله در ستون بدهکار یک حساب و ستون بستانکار یک حساب دیگر می باشد. این طریقه را دفترداری مضاعف یامترادف یا دوبل می خوانند. در دفترداری ساده مطالبات و بدهیها در یک دسته از ستونها ضبط میشوند، و الزامی به پیروی از روش ثبت هرمعامله در ستون بدهکار یک حساب و ستون بستانکار حساب دیگر نیست. دفترداری مضاعف یا «دوطرفه » در قرون 14و 15 میلادی در ایتالیای شمالی پیدایش یافت و بهمین جهت آنرا دفترداری ایتالیائی نیز می خوانند. دفترداری ساده بعدها در کار آمد. ( از دایرةالمعارف فارسی ).

معنی کلمه دفترداری در فرهنگ عمید

عمل و شغل دفتردار، عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب مطابق قواعد حسابداری.

معنی کلمه دفترداری در فرهنگ فارسی

۱ - عمل وشغل دفتر دار . ۲ - عمل نگاهداشتن و نوشتن دفترهای حساب بموجب قواعد حسابداری .

جملاتی از کاربرد کلمه دفترداری

او چند سالی ریاست انجمن شهر و دیگر انجمن‌های اجتماعی شهر لار، و در اواخر عمر نیز مسئولیت دفتر ازدواج و طلاق را بر عهده داشت. پس از آن به سردفترداری اسناد رسمی در فسا منصوب شد و سه سال بعد، در تاریخ ۵ جمادی‌الاول ۱۳۶۰ هجری قمری مقارن با ۱۱ خرداد ۱۳۲۰ خورشیدی، به دلیل بیماری روماتیسم قلبی، در همان شهر درگذشت و در کنار امامزاده قاسم دفن شد.