دستر
معنی کلمه دستر در لغت نامه دهخدا

دستر

معنی کلمه دستر در لغت نامه دهخدا

دستر. [ دَ ت َ ] ( اِ مرکب ) مخفف دست اره. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). اره کوچکی را گویند که به یک دست کار فرمایند. ( برهان ) ( آنندراج ). دستره. ( جهانگیری ). داس کوچک دندانه دار. ( برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به دستره شود.

معنی کلمه دستر در فرهنگ عمید

= دستره

معنی کلمه دستر در فرهنگ فارسی

( اسم ) داس کوچک دندانه دار
مخفف دست اره اره کوچکی را گویند که به یک دست کار فرمایند .

معنی کلمه دستر در دانشنامه عمومی

دستر ( به لاتین: Dəstər ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان لریک واقع شده است.   دستر ۳۶۲ نفر جمعیت دارد.
نام این روستا برگرفته از زبان تالشی است. مردم این روستا از مهاجران ساکن و باشنده در ناحیه جنوبی سرزمین تالش بوده اند. به گفته اهالی آن ها محصولات دامی را با غلات عوض می کردند و غلات را در آسیاب های دستی به نام دسدارخرد می کردند و نام این روستا برگرفته از آن است.

جملاتی از کاربرد کلمه دستر

ندارم طمع بر زر و سیم کس وگرچند یابم بر آن دسترس
بنده چون مورست و او را دسترس پای ملخ تو سلیمانی به لطف خویش بپذیر این قدر
گر زانک ترا بکام دل دسترسست خوش باش که از جهان همین باب بسست
در جستنش روز و شبان گشتم قرین اندهان پایم ببوسد این جهان گر بر تو یابم دسترس
بدان زلف درازم دسترس نیست مبادا دست کس زینگونه کوته
پیرهن جستی ز من ایکاش بودی دسترس تا چو شاخ اندر خزان پوشمت از زر پیرهن
گر نداری دسترس چون منعمان بر سیم و زر سیم ناب اشک بر رخساره چون زر فشان
چو باشد به بخشش تو را دسترس سپاس از جهان آفرین دان و بس
ای دل گرت بعافیتی دسترس بود کوته مکن ز دامن او زینهار دست
فضای خانه و باغش هوس بود چه حاصل، خانه دور از دسترس بود