دست کج

معنی کلمه دست کج در لغت نامه دهخدا

دست کج. [ دَ ک َ ] ( ص مرکب ) کج دست. کسی که دست او کج باشد. آنکه دست کج دارد. || کنایه ازدزد. آنکه به دزدی خوی کرده است. دزد معتاد که عادت به دزدی دارد. معتاد به دزدی. دست شیره ای. ناخنکی.

معنی کلمه دست کج در فرهنگ معین

(دَ. کَ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که دست او کج و معوج باشد. ۲ - کنایه از: دزد، جیب بر.

معنی کلمه دست کج در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که دست او کج و معوج باشد . ۲ - دزد جیب بر .

معنی کلمه دست کج در ویکی واژه

کسی که دست او کج و معوج باشد.
کنایه از: دزد، جیب بر.

جملاتی از کاربرد کلمه دست کج

درختیست این خود نشانده بدست کجا آب او خون و برگش کبست
آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
ای گل دگر ز دست کجا می گذارمت نتوان فریب داد مرا، خوب دارمت
بنای کج نشود راست گفته اند ولیک بدست کج منشان این بنای کج شده راست
پرده تن حجاب شد از پی دیدن رخت دست کجا که برکشم از رخ تو حجاب را
بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است خاک را آسودگی از پهلوی همواری است
کشتی زشتر وصف طبیعی است ولیکن با شیر ژیان دست کجا در کمر آرد
که گفت با دیگری بود مست و می در دست کجا و کی؟ دیگری که؟ چه می؟ چه مست؟ دروغ
مار جهان را چو دید مرد به دل دست کجا در دهان مار کند؟
به مویی گر نگیرد خلق را دست کجا از آتش دوزخ توان رست