معنی کلمه درع در لغت نامه دهخدا
درع. [ دَرَ ] ( ع مص ) سیاه گشتن سر گوسفند و سفید شدن سایر قسمتهای آن. ( از اقرب الموارد ). سپید سینه و گردن و سیاه ران گردیدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
درع. [ دَ رَ ] ( ع اِ ) سپیدی گردن و سینه گوسپند و مانند آن و سیاهی ران آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
درع. [ دَ رِ ] ( ع ص ) گیاه تازه. ( منتهی الارب ). تر و تازه از گیاه. ( از اقرب الموارد ).
درع. [ دِ ] ( ع اِ ) جامه ای است که از زره آهنین بافته می شود و آنرا در جنگها برای محافظت از اسلحه دشمن در بر کنند. ( از اقرب الموارد ). زره. ( دهار ) ( غیاث ) ( نصاب ). زره ، و آن غیر یلبه است که جوشن باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مؤنث است و گاهی مذکر نیز بکار رود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). از آلات و ابزار سلاح است ، و آن جبه ای است بافته از زره ، و جنگجویان برای محافظت خود از شمشیر و تیر آنرا در بر می کنند. خداوند در قرآن کریم خبرداده است که آهن برای داود ( ع ) نرم گردید و او از آن زره می ساخت : و ألنا له الحدید، أن اعمل سابغات وقدر فی السرد. ( قرآن 34 / 10 - 11 ). و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم ( قرآن 21 / 80 )، و بدین جهت زره های خالص و نیکو به داود ( ع ) نسبت داده می شود.و برخی از زره ها را «سلوقیة» گویند که نسبت است به سلوق از قرای یمن ، و برخی را حُطومیّة نامند منسوب به حطوم ، که نام یکی از مردان عبدالقیس بوده است. و باید در نظر داشت که جامه ٔعربها در جنگ درع و زره بوده ولی اکنون غالباً «قرقله » و جامه های بدون آستین که از ورقه های پیوسته بهم آهنین ساخته شده استفاده می کنند. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 135 ). زَرَد. خفتان. سِربال. لام. لامة. لَبوس. ج ، أدْرُع ، أدراع ، دُروع ، دِراع. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و مصغر آن دُرَیع است بدون تاء و آن در نوع خود از شواذ است. ( از اقرب الموارد ) :